در آستانه دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري، هواداران يكي از نامزدها –ميرحسين موسوي- در رقابتهاي انتخاباتي به نمادسازي روي آورده اند و از رنگ سبز به عنوان نمادي براي انتقال پيام خود بهره ميبرند.
بازوبندها و مچبندهاي سبز، تيشرتها و روسريهاي سبز، نوارهاي سبزرنگ بسته شده به برفپاككنها و آنتن ماشينها و حتي وبلاگهايي با صفحات سبز و كاربراني كه در فضاي مجازي عكس خود به رنگ سبز درآوردهاند، همگي در حال انتقال پيامي مشترك هستند و پشتيبانيشان را از اين نامزد به آساني، با سرعت و بينياز از توضيح و تفسير بيان ميكنند.
نشانهها، سادهترين نوع پيام هستند و رنگ، ميتواند در شمار نشانههاي قراردادي يا نمادها قرار گيرد؛ آنچنانكه پوشش قرمز از سوي طرفداران باشگاه پرسپوليس و پوشش آبي در ميان هواداران باشگاه استقلال، نشانه قراردادي حمايت آنها از تيم محبوبشان است.
و در همين رديف است داشتن عمامه سياه يا شال سبز به نشانه سيادت.
قرنها پيش، ارسطو هدف از ارتباط را اقناع ديگران دانستهبود و اينكه برقراركننده ارتباط، ميكوشد تا به هر روي، بر مخاطب اثر بگذارد و او را با باور خود همراه سازد. هرچند اين نظر پس از او با افزودن و كاستنهاي فراوان رو به رو شد اما همچنان با رگههايي از درستي و روايي آميخته است.
چه با نگاه ارسطويي به نمادي مانند "رنگ سبز" بنگريم و چه با نگاهي امروزيتر، ارتباط حقيقي را روندي بدانيم كه در آن فرستنده پيام، آگاهانه پيامي را ميفرستد و گيرنده موفق به دريافت كامل آن ميشود، به هر روي در اين هماوردي انتخاباتي، سبزخواهان توانستهاند بيهزينه و به آساني به پيامرساني و برقراري ارتباط با مخاطبان بپردازند.
سبزهاي ايراني توانسته اند از "رنگ" به سان نمادي مشترك براي بيان آنچه در ذهن دارند بهره ببرند و معناي همسان يا نزديكي را در ذهن گيرنده پيام پديد آورند. رنگ سبز به زباني مشترك و نمادي براي به نمايش در آوردن وجوه مشترك بدل شده است تا به صورت اختياري، پيامي غيركلامي را به ديگران منتقل كند. آنگونه كه مولانا گفته است:
پس زبان محرمان خود ديگر است ؛ همدلي از همزباني بهتر است
نمادگرايي (Symbolism) در ارتباطات وقتي بروز مييابد كه فرستنده پيام، پندارها و باورهاي خود را به جاي تشريح و توصيف كلامي، در نمادهايي عينيت بخشد و به مخاطب انتقال دهد. همانند نقشي كه رنگ سبز در فضاي سياسي كنوني كشور براي بخشي از جامعه بازي ميكند و معاني پنهان شده در خود را به چشم و ذهن گيرندگان پيام روان ميسازد.
رنگ سبز در فرهنگ ايراني و اسلامي هم بار مذهبي و قدسي دارد و نشانهاي از پيوند با اهل بيت پيامبر(ع) است و هم حامل معناي سرسبزي، طراوت، طبيعتگرايي و دوستي با محيط زيست است. هم از رويش سخن ميگويد و هم از صلح و آرامش خبر ميدهد و نيز به راندن سياستهاي خشن و گرايش به سياستهاي انساني اشاره دارد.
و سبزخواهان در اين رويارويي انتخاباتي، از اين رنگ و اين نماد، به خوبي براي پيامرساني و انتقال مضامين مطلوب خود بهره ميبرند.
سبزپوشان و سبزنمايان، خود يك رسانه شده اند؛ رسانهاي كم هزينه، سريع، جذاب، كارآمد و اثرگذار.
بازوبندها و مچبندهاي سبز، تيشرتها و روسريهاي سبز، نوارهاي سبزرنگ بسته شده به برفپاككنها و آنتن ماشينها و حتي وبلاگهايي با صفحات سبز و كاربراني كه در فضاي مجازي عكس خود به رنگ سبز درآوردهاند، همگي در حال انتقال پيامي مشترك هستند و پشتيبانيشان را از اين نامزد به آساني، با سرعت و بينياز از توضيح و تفسير بيان ميكنند.
نشانهها، سادهترين نوع پيام هستند و رنگ، ميتواند در شمار نشانههاي قراردادي يا نمادها قرار گيرد؛ آنچنانكه پوشش قرمز از سوي طرفداران باشگاه پرسپوليس و پوشش آبي در ميان هواداران باشگاه استقلال، نشانه قراردادي حمايت آنها از تيم محبوبشان است.و در همين رديف است داشتن عمامه سياه يا شال سبز به نشانه سيادت.
قرنها پيش، ارسطو هدف از ارتباط را اقناع ديگران دانستهبود و اينكه برقراركننده ارتباط، ميكوشد تا به هر روي، بر مخاطب اثر بگذارد و او را با باور خود همراه سازد. هرچند اين نظر پس از او با افزودن و كاستنهاي فراوان رو به رو شد اما همچنان با رگههايي از درستي و روايي آميخته است.
چه با نگاه ارسطويي به نمادي مانند "رنگ سبز" بنگريم و چه با نگاهي امروزيتر، ارتباط حقيقي را روندي بدانيم كه در آن فرستنده پيام، آگاهانه پيامي را ميفرستد و گيرنده موفق به دريافت كامل آن ميشود، به هر روي در اين هماوردي انتخاباتي، سبزخواهان توانستهاند بيهزينه و به آساني به پيامرساني و برقراري ارتباط با مخاطبان بپردازند.
سبزهاي ايراني توانسته اند از "رنگ" به سان نمادي مشترك براي بيان آنچه در ذهن دارند بهره ببرند و معناي همسان يا نزديكي را در ذهن گيرنده پيام پديد آورند. رنگ سبز به زباني مشترك و نمادي براي به نمايش در آوردن وجوه مشترك بدل شده است تا به صورت اختياري، پيامي غيركلامي را به ديگران منتقل كند. آنگونه كه مولانا گفته است:
پس زبان محرمان خود ديگر است ؛ همدلي از همزباني بهتر است
نمادگرايي (Symbolism) در ارتباطات وقتي بروز مييابد كه فرستنده پيام، پندارها و باورهاي خود را به جاي تشريح و توصيف كلامي، در نمادهايي عينيت بخشد و به مخاطب انتقال دهد. همانند نقشي كه رنگ سبز در فضاي سياسي كنوني كشور براي بخشي از جامعه بازي ميكند و معاني پنهان شده در خود را به چشم و ذهن گيرندگان پيام روان ميسازد.
رنگ سبز در فرهنگ ايراني و اسلامي هم بار مذهبي و قدسي دارد و نشانهاي از پيوند با اهل بيت پيامبر(ع) است و هم حامل معناي سرسبزي، طراوت، طبيعتگرايي و دوستي با محيط زيست است. هم از رويش سخن ميگويد و هم از صلح و آرامش خبر ميدهد و نيز به راندن سياستهاي خشن و گرايش به سياستهاي انساني اشاره دارد.
و سبزخواهان در اين رويارويي انتخاباتي، از اين رنگ و اين نماد، به خوبي براي پيامرساني و انتقال مضامين مطلوب خود بهره ميبرند.
سبزپوشان و سبزنمايان، خود يك رسانه شده اند؛ رسانهاي كم هزينه، سريع، جذاب، كارآمد و اثرگذار.


منتقدان بر این باورند که در برنامهسازیهای انتخاباتی، بی هیچ نوآوری خاصی، تنها از کلیشههای رایج همچون میزگردهای استودیویی و مصاحبههای مردمی که معمولاً حرفهایی قالبی در آنها رخ می نمایاند، تبعیت شده و این برنامهها فاقد کیفیت مناسب، غیر شورانگیز و خنثی هستند.




