مجري مشغول حرف زدن است. رو به دوربين و در حالي كه كوشش دارد خود را شاد و پرنشاط نشان دهد، مدام لبهايش تكان ميخورد. به سراغ شبكه اي ديگر ميروي. اينجا مهمان برنامه سرگرم سخنراني است و مجري آرام و سر به زير نگاهش ميكند. شبكه ديگري را برميگزيني. به مطب پزشكان شبيهتر است تا استوديوي تلويزيوني. جناب دكتر مشغول تشريح عفونتهاي ادراري و اما و اگرهاي آن است. شبكه بعدي گروهي را در حال نرمش صبحگاهي به تصوير كشيده است.... به شبكه نخست كه باز ميگردي، هنوز مجري مشغول حرف زدن است.
اين وضعيت را با اندك دگرگونيهايي ميتوان هر بامداد در تلويزيون ديد. گفتوگوهايي طولاني و گاه تخصصي كه بيتناسب است با نياز بامدادي مخاطبان. آيتمهاي تكراري و مشابه در شبكههاي مختلف بدانسان كه گويي اجزاي برنامه را همه از روي دست هم كپي كرده اند. قالبهاي كهنه و دور از نوآوري براي ارايه برنامهها كه از فرط تكرار كمترين جذابيتي را در مخاطب ايجاد نميكنند.
پيشترها شبكه 1 سيما برنامه صبحگاهي ويژهاي تدارك ديده بود كه جذابيتهاي تازه و بديعي داشت و برخي بخشهاي آن مشترياني پرو پا قرص يافته بود. نمونه را آيتم "سفرنامه صبا" كه با اجراي "اقبال واحدي" مخاطباني خاص جسته بود. و يا پس از آن برنامه بامدادي "مردم ايران سلام" در شبكه 2 سيما گل كرده بود و تا اندازه اي به استانداردهاي لازم نزديك شده بود اما امروز تقليد و تكرار و رج زدنهاي مشابه بيشتر در برنامههاي بامدادي سيما به چشم ميآيد تا خلاقيت و نوآوري و ترغيب بينندگان.
بيشتر برنامههاي كنوني سيما مجريمحورند. مجرياني كه گاه تفاوتهاي راديو و تلويزيون را از ياد برده و حرافيهاي پياپي خود را به عنصر اصلي برنامه بدل ميكنند. و طرفه آن كه اغلب خود را در قامت كارشناسي همهكاره و جامعالاطراف ميبينند كه بايد به تنهايي در نقش خبرگان مسايل فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي، سياسي ، هنري و... ظاهر شوند. مجرياني كه در فن نصيحت و موعظه با تجربه و استادند!
نميتوان نقش مجري را در ايجاد كشش و جذابيت براي بيننده ناديده گرفت و مجري خود ميتواند عامل طرد و دفع مخاطب و يا عامل جذب او باشد اما در اين برنامههاي بامدادي مجري صاحب سبك و نوآور كمتر به چشم ميآيد. ميدان در دست مجرياني جوان است كه در دايره گفتار لوس و تقليدي گرفتارند و يا برخي پيشكسوتاني كه در بند كليشه و تكرارند.
افزون بر تكگوييهاي مجريان، بخش گفتوگو نيز در اين برنامهها سرشار از پرگوييهاي بيجاذبه است. گفتوگوهايي طولاني و فاقد كشش و نشست و برخاستهايي رسمي كه كمتر تناسبي با برنامه پرنشاط صبحگاهي دارند. گپوگفتهايي كه گويي براي گذراندن زمان و پر كردن ساعت برنامه سامان يافته اند و به جاي شاديافزايي در مخاطب، تنها آهنگ برنامه را كند ميكنند.
چنين گفتوگوهايي گاه برنامهها را به مطب اطبا بدل ميكند و گاه به كلاس درس دانشگاه كه فقط جملات كليشه اي و گاه به گاه مجري كه ميگويد: "صبح به خير"، بامدادتان شاد" و... به ياد مخاطب ميآورد كه در حال تماشاي برنامه اي صبحگاهي است!
برنامه صبحگاهي قرار است به مخاطبي كه آماده آغاز يك روز شاد و كاري است، انگيزه و انرژي ببخشد و از همين رو نشاط و شتاب ميطلبد اما اين گفتوگوهاي دراز دامن و مطول، نه شتابناكند و نه نشاط آور.
هر يك از اين گفتوگوها در جاي خود داراي ارزشند اما تناسبي با نياز بامدادي مخاطب ندارند و چه خوش گفته اند كه:
ابر بايد كه به صحرا بارد / زان چه حاصل كه به دريا بارد؟
كودك يا نوجواني كه آماده رفتن به مدرسه ميشود و يا آقا و خانمي كه پس از صرف صبحانه مهياي رفتن به كاري بيرون از منزل و يا كار در خانه ميشوند، مشتاق آنند كه برنامههاي بامدادي سيما به آنها روحيه اي شادمان ببخشد و آنان را براي يك روز پرانرژي و با نشاط آماده كند.
در اين مسير نرمش صبحگاهي، آموزش تهيه صبحانهاي ساده، اعلام وضعيت آب و هوا، خلاصه اخبار روزنامههاي صبح، و... در كنار موسيقي شاد و پرتحرك ميتواند فضاي مناسبي را پديد آورد كه البته با گفتوگوهاي طولاني و بدون كشش فاصله بسيار دارد.
و البته براي همين آيتمهاي تكراري هم بايد همواره در جستوجوي قالبهايي نو و پردازشهايي تازه بود تا از حالت سوژههايي تكراري و دستماليشده خارج شوند و بتوانند همچنان مخاطب را با خود همراه سازند.
در اين سالها اما كمتر شاهد ابتكار و خلاقيت و انديشيدن به قالبهاي نو بوده ايم و بيشتر شاهد شكل و شمايل كهنه و بارها آزمون شدهاي هستيم كه آكنده اند از تصاوير آرشيوي، ساختارهاي مشابه و اجراهاي همسان.
و مجري همچنان در حال تكگويي است!

پيشترها شبكه 1 سيما برنامه صبحگاهي ويژهاي تدارك ديده بود كه جذابيتهاي تازه و بديعي داشت و برخي بخشهاي آن مشترياني پرو پا قرص يافته بود. نمونه را آيتم "سفرنامه صبا" كه با اجراي "اقبال واحدي" مخاطباني خاص جسته بود. و يا پس از آن برنامه بامدادي "مردم ايران سلام" در شبكه 2 سيما گل كرده بود و تا اندازه اي به استانداردهاي لازم نزديك شده بود اما امروز تقليد و تكرار و رج زدنهاي مشابه بيشتر در برنامههاي بامدادي سيما به چشم ميآيد تا خلاقيت و نوآوري و ترغيب بينندگان.
بيشتر برنامههاي كنوني سيما مجريمحورند. مجرياني كه گاه تفاوتهاي راديو و تلويزيون را از ياد برده و حرافيهاي پياپي خود را به عنصر اصلي برنامه بدل ميكنند. و طرفه آن كه اغلب خود را در قامت كارشناسي همهكاره و جامعالاطراف ميبينند كه بايد به تنهايي در نقش خبرگان مسايل فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي، سياسي ، هنري و... ظاهر شوند. مجرياني كه در فن نصيحت و موعظه با تجربه و استادند!
نميتوان نقش مجري را در ايجاد كشش و جذابيت براي بيننده ناديده گرفت و مجري خود ميتواند عامل طرد و دفع مخاطب و يا عامل جذب او باشد اما در اين برنامههاي بامدادي مجري صاحب سبك و نوآور كمتر به چشم ميآيد. ميدان در دست مجرياني جوان است كه در دايره گفتار لوس و تقليدي گرفتارند و يا برخي پيشكسوتاني كه در بند كليشه و تكرارند.
افزون بر تكگوييهاي مجريان، بخش گفتوگو نيز در اين برنامهها سرشار از پرگوييهاي بيجاذبه است. گفتوگوهايي طولاني و فاقد كشش و نشست و برخاستهايي رسمي كه كمتر تناسبي با برنامه پرنشاط صبحگاهي دارند. گپوگفتهايي كه گويي براي گذراندن زمان و پر كردن ساعت برنامه سامان يافته اند و به جاي شاديافزايي در مخاطب، تنها آهنگ برنامه را كند ميكنند.
چنين گفتوگوهايي گاه برنامهها را به مطب اطبا بدل ميكند و گاه به كلاس درس دانشگاه كه فقط جملات كليشه اي و گاه به گاه مجري كه ميگويد: "صبح به خير"، بامدادتان شاد" و... به ياد مخاطب ميآورد كه در حال تماشاي برنامه اي صبحگاهي است!
برنامه صبحگاهي قرار است به مخاطبي كه آماده آغاز يك روز شاد و كاري است، انگيزه و انرژي ببخشد و از همين رو نشاط و شتاب ميطلبد اما اين گفتوگوهاي دراز دامن و مطول، نه شتابناكند و نه نشاط آور.
هر يك از اين گفتوگوها در جاي خود داراي ارزشند اما تناسبي با نياز بامدادي مخاطب ندارند و چه خوش گفته اند كه:
ابر بايد كه به صحرا بارد / زان چه حاصل كه به دريا بارد؟
كودك يا نوجواني كه آماده رفتن به مدرسه ميشود و يا آقا و خانمي كه پس از صرف صبحانه مهياي رفتن به كاري بيرون از منزل و يا كار در خانه ميشوند، مشتاق آنند كه برنامههاي بامدادي سيما به آنها روحيه اي شادمان ببخشد و آنان را براي يك روز پرانرژي و با نشاط آماده كند.
در اين مسير نرمش صبحگاهي، آموزش تهيه صبحانهاي ساده، اعلام وضعيت آب و هوا، خلاصه اخبار روزنامههاي صبح، و... در كنار موسيقي شاد و پرتحرك ميتواند فضاي مناسبي را پديد آورد كه البته با گفتوگوهاي طولاني و بدون كشش فاصله بسيار دارد.
و البته براي همين آيتمهاي تكراري هم بايد همواره در جستوجوي قالبهايي نو و پردازشهايي تازه بود تا از حالت سوژههايي تكراري و دستماليشده خارج شوند و بتوانند همچنان مخاطب را با خود همراه سازند.
در اين سالها اما كمتر شاهد ابتكار و خلاقيت و انديشيدن به قالبهاي نو بوده ايم و بيشتر شاهد شكل و شمايل كهنه و بارها آزمون شدهاي هستيم كه آكنده اند از تصاوير آرشيوي، ساختارهاي مشابه و اجراهاي همسان.
و مجري همچنان در حال تكگويي است!
با سلام
پاسخحذفالبته مدتها پيش در يك دوره اي خاص اين نشاط در برنامه هاي صبحگاه وجود داشت ولي مدتهاست كه از تكاپو و نشاط و انرژي عاري شده.