چند روز بعد باز همان مرد با گاري دستي پر از سنگ قصد عبور كرد و باز مرزبان بارش را كنترل كرد و اجازه عبور داد و اين حكايت تا مدتها تكرار شد. جنگ كه پايان يافت، مرزبان از مرد پرسيد كه سرانجام نفهميدم چه چيزي را در ميان سنگها از مرز رد ميكردي و مرد پاسخ داد: گاري دستي.

خواندن اين حكايت كه دوستي به رايانامهام فرستاده بود، به ذهنم آورد كه ما در بسياري موارد بر همين طريق زيست ميكنيم و چنان اسير ظاهر ميشويم كه از لايههاي پنهان ماجرا غافل ميشويم.
صد البته كه در عرصه رسانه و ارتباطات نيز وضع بر همين منوال است. همين كه فرستنده پيامي در كار باشد و گيرنده اي و پيامي كه از مجرايي از يكيشان به ديگري ميرسد، كار ارتباط را تمام شده ميانگاريم و رسانه پيامرسان را كامياب ميپنداريم.
و در هشدار بر چنين سادهانگاريهايي است كه وحشي بافقي گفته است:
تو مو ميبيني و من پيچش مو / تو ابرو من اشارتهاي ابرو
با برشمردن حال و هواي چنين رفتارهاي شكلي كه ظاهري آراسته و باطني غفلت شده دارند، اين ماجرا را بيشتر ميكاوم:
الف) در دهكده جهاني كنوني خبر محصور نميماند و مخاطب پذيراي مطلق هر آنچه رسانهاي تك صدايي به او ارايه ميدهد نيست. با بروز ابزارهاي ارتباطي نو، شهروندان براي رفع نياز اطلاعاتي خود رسانهها و راههاي گوناگوني در اختيار دارند و به آساني از شبكه تكصدا و انحصاري رويگردان ميشوند. اين رويگرداني از رسانه داخلي و گرايش به رسانه بيگانه همانا به خطر افتادن امنيت و منافع ملي كشور است چرا كه آسان انگاري و ساده لوحانه خواهد بود اگر بپنداريم رسانه بيگانه منافع ملي ما را پاس ميدارد!
پس تنها انجام وظيفه اطلاعرساني به صورت انحصاري و تكصدايي آنهم بيتوجه به وجود ديگر رسانهها كافي نيست و تن دادن به چنين وضعيتي نديدن لايههاي ديگر ماجراست. نديدني كه موجب كاهش اعتماد مخاطبان و چه بسا گسترش دامنه شايعات و اكاذيب ميشود.
ب) خبر، خبر است و رسانه ميتواند با لحاظ كردن عناصر ششگانه خبر و رعايت ظواهر شكلي بگويد در امر اطلاعرساني توفيق يافتهام اما هنگامي كه خبر داغ و تازه و بكر نباشد، وقتي خبر كپيبرداري از اين و آن رسانه باشد، وقتي خبر با تكيه بر منابع ناموثق باشد، وقتي خبر توليد گزارشگران و خبرنگاران چابك و هوشمند و حاضر در صحنه رسانه نباشد و...، توفيقي در جذب مخاطب در پي نخواهد داشت. در اين طريق نيز ديدن ظواهر و چشم بستن بر ديگر بطون ماجرا راهگشا نخواهد بود.
پ) گاه "تكذيب" در فضاي رسانهاي كشور به رفتاري عادي تبديل ميشود و چنان ميشود كه از فرط تكرار، افكار عمومي هر تكذيبي را به معناي تأييد غيررسمي فرض ميكنند. در اين موارد نيز تنها به رعايت شكل و ظاهر بسنده شده و آنچه ناخوش داشتهاند را تكذيب كردهاند بيآنكه بپذيرند اين سيل تكذيبها بنيان باورهاي جامعه را تخريب ميكند و از اين پس باوري در افكار عمومي پاگير ميشود كه تكذيبها تنها از سر مصلحتسنجي هستند نه دروغ انگاشتن روايت!
ت) گاه شكل و شمايل ارايه خبر به تمامي رعايت ميشود اما آنقدر سمت و سو و جهتگيريهاي رسانه بر آن بار ميشود كه تحليلي سياسي به جاي خبر به مخاطب ارايه ميشود! چشم بستن بر انتظار مخاطبان مبني بر خبررساني بيطرفانه و فارغ از سوگيري و جانبداري، چشم بستن بر ظرايف و پيچشهاي جذب و حفظ مخاطب خواهد بود.
ث) رويكرد دوگانه رسانه از چشم مخاطب پنهان نميماند. وقتي رسانه در برابر يك رويداد مشابه در دو منطقه متفاوت بر دو گونه عمل كند و يكي را لاپوشاني كرده و ديگري را اغراقگونه پوشش دهد، سادهانگارانه پنداشتهاست كه مخاطب تسليم محض اوست و به ديگر رسانهها روي نخواهد آورد! حال آنكه معناي اين سادهلوحي، نشناختن پيچيدگيهاي دنياي رسانهاي امروز و گريز دادن مخاطب است.
ج) بسنده كردن به شيوههاي ساده و تكراري در ارايه پيام نيز نوعي تنبلي و بيتوجهي به فضاي پررقابت رسانههاي امروز است. فراوانند نمونههايي كه رسانههاي ما از دمدستيترين روشها براي ارايه پيام و آن هم در قالبهايي هميشگي و سرشار از تكرار بهره برده اند مانند ايام اعتكافي كه پشت سر نهاديم يا شبهاي قدري كه پيشرو داريم و گزارشگر سيما براي تصوير كردن فضايي معنوي، جواني را سراغ ميگيرد كه قطره اشكي بر گونه دارد غافل از آنكه پرداختن به دين و معنويات هم نيازمند نوآوري و زباني امروزي است.
چ) مخاطب در هر برنامه، فيلم، سريال و ... هزار و يك پيام غيرمستقيم را نيز دريافت ميكند و ساده انگاري است اگر برنامهساز بپندارد كه تنها در حال ارايه يك پيام، رقم زدن يك سرگرمي، ايجاد يك تلنگر يا... است.
وقتي مهمان يك ميزگرد تلويزيوني از لزوم توجه به توليدات داخلي سخن ميگويد، برنامهساز سنگهاي سخن او را كه در حال گذر از فرستنده تلويزيوني به خانه مخاطبان است ميبيند اما بر كفپوش ماشيني وارداتي كه به جاي فرش دستباف ايراني صحنه ميزگرد را تزيين كردهاست و نقش گاري دستي را براي حريف بيگانه بازي ميكند، چشم بستهاست!
و چه بسيارند گاري دستيهاي اختلاف طبقاتي، ترويج اشرافيت و تجملگرايي، دينزدايي از جامعه، تخريب باورهاي انساني، عادي سازي ناهنجاريهاي اخلاقي و اجتماعي و... كه از چشم مرزبانان رسانههاي داخلي پنهان مانده و مدام بر غنايم بيگانگان ميافزايند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر