الف)براي رفتن به طرقبه و جاغرق، كمينه نيم ساعتي در ميدان شهداي مشهد منتظر ميمانديم تا يكي از اتوبوسهاي بنزي كه كمي دورتر از ميدان توقف كرده بودند براي سوار كردن مسافر جلوي ايستگاه بيايند. اتوبوسهايي آبي و گاه قرمز رنگ كه آن روزگار نشاني از آگهيهاي جور واجور بر بدنه شان نبود و در عوض اغلب آلوده به گرد و خاك و روغن بودند با صندليهايي پاره و آكنده از يادگاري نويسي.
آن روزها مردي روي صندلي انتهاي اتوبوس -كنار در عقبي- مينشست كه كارش پاره كردن بليت زنان بود و كودكي چون من هميشه در انديشه شغل جالب و آسان او بودم كه نه مهارتي ميخواست و نه تخصص و سوادي! ب) زمان اعلام نتايج كنكور كه ميشد، كار و كسبشان سكه بود! برخي دكه هاي مطبوعاتي چند شاگرد اجير ميكردند تا در آن روزها كمك كارشان باشند و داوطلبان كنكور را در يافتن نامشان در صفحات ويژه نامه هاي اعلام نتايج ياري دهند.
نخستين باري كه شركت كننده در يكي از آزمونها و داوطلب ورود به دانشگاه شده بودم را خوب به ياد دارم. مثل اين روزها نبود كه پاي اينترنت به سرعت نتايج را رصد كني. آن روزها كساني نقش دلال را بازي ميكردند و از صبح زود با تحمل سختي بسيار نسخه هاي متعددي از آن ويژه نامه ها را خريده و بعد با بهاي فزونتري به داوطلبان ميفروختند و يكي دو دكه مطبوعاتي هم چند نسخه باقي مانده از ويژه نامه را نميفروختند بلكه آن را به چندين نفر براي مدتي اجاره ميدادند تا همانجا و سرپايي براي دقايقي در جستوجوي نامشان باشند و من در حيرت كه عجب اشتغالزايي و درآمدزايي جالبي!
پ)سالها پيش براي به دست آوردن بليت قطارهاي درجه دويي كه با صندليهاي سبز رنگ لاستيكي و بدون تخت، 14 ساعت زمان لازم داشتند تا ما را از مشهد به تهران و يا بالعكس برسانند، گاه بايد ساعتها و پيش از فعال شدن باجه فروش بليت در صف ميمانديم بيآنكه بدانيم اصلاً در ساعت و تاريخ مدنظرمان قطاري حركت ميكند يا نه! و باز بساط دلالبازي و پارتي بازي و مشاغل كاذب گرم بود و پر رونق!
حال آنكه امروز به آساني پاي رايانه ات مينشيني و برنامه حركت قطارها و هواپيماها و كميت و كيفيت خدمات و بهاي آنها را ميبيني و بليت دلخواه را خريداري ميكني.
ت)اين روزها وقتي در پي برقراري تماس تلفني با برخي شركتها و سازمانها باشي، صداي ضبط شده اي از آن سوي خط راهنماييات ميكند كه براي ارتباط با فلان بخش، شماره بهمان را فشار بدهيد و حتي راهنماي تلفني مخابرات يا همان 118 معروف هم شماره درخواستيات را به صورت پيام صوتي از قبل آماده شده تحويلت ميدهد! و گاه فراموش ميكنيم كه تلفنخانه واحدي مشخص و ضروري در بسياري از ادارات بود كه امروز در حال رنگ باختن است.
و اينها نمونههايي دمدستي از نقش ارتباطات الكترونيك، تسهيل خدمات به مخاطبان و تفاوت آن با دورههاي پيشين است كه امروزه در قالبها و شكل و شمايل گوناگوني رخ مينمايد.
بليتهاي الكترونيك اتوبوس و مترو همهگير شده و ديگر به كساني كه شغلشان پاره كردن بليت و حتي فروش بليتهاي كاغذي در دكههاي سطح شهر باشد نياز چنداني نيست. خريد اينترنتي بليت، رواج آموزشهاي مجازي و اينترنتي، گسترش فزاينده شبكه الكترونيكي بانكها، توسعه روزنامههاي آنلاين، پيدايش انواع پرداختهاي الكترونيك از پمپ بنزينها و به وسيله كارتهاي هوشمند سوخت تا فروشگاه هاي مختلف سطح شهرها و...همگي خبر از دنيايي تازه مبتني بر فناوري ارتباطات و اطلاعات ميدهند كه در كنار همه ويژگي هاي ارزنده و مطلوبش گويي در حال نابودسازي برخي مشاغل و افزون سازي بيكاري در جامعه است!
بخواهيم يا نخواهيم، جهان وارد دوران تازه اي شده كه يكي "جامعه اطلاعاتي" مينامدش و ديگري "جامعه شبكه اي" و آن يكي "جامعه دانايي محور" كه به هر روي بيگانگي با اينترنت و فناوريهاي ارتباطي در آن به معناي دوري از اقتضائات اين دنياي نو است. دنيايي كه شهروندانش امكان يافته اند سريعتر و گستردهتر ايفاي نقش و داد و ستد خدمات كنند و كم كم بسياري از مشاغل پيشين در آن رنگ ميبازند.
پيدايش و بروز فناوريهاي تازه ارتباطي و رشد روزافزون دسترسي به آنها در ميان جوامع و نيز جامعه ما، مايه آن شده است كه اين فناوريها در حوزههاي گوناگون اجتماعي، فرهنگي و سياسي پايه گذار تغيير شوند. فناوريهايي كه هر روز گسترش و بهبود يافته، فراگيرتر ميشوند و گويي در يك چرخه بازخورد فزاينده نو ميشوند. اين چرخه مدام در چرخش است و بيگانگان با خود را به كناري پرتاب ميكند و شغلهاي فراواني از جامعه رخت بر ميبندند و البته گريزي هم نيست:
پيش اين الماس بي اسپر ميا / كز بريدن تيغ را نبود حيا
خيلي دوست دارم بدانم آن مرداني كه شغلشان نشستن بر صندلي انتهايي اتوبوس و پاره كردن بليت بود امروز در چه حالند و آيا دشنام و نفرين نثار بليتهاي الكترونيك ميكنند؟!
آن روزها مردي روي صندلي انتهاي اتوبوس -كنار در عقبي- مينشست كه كارش پاره كردن بليت زنان بود و كودكي چون من هميشه در انديشه شغل جالب و آسان او بودم كه نه مهارتي ميخواست و نه تخصص و سوادي! ب) زمان اعلام نتايج كنكور كه ميشد، كار و كسبشان سكه بود! برخي دكه هاي مطبوعاتي چند شاگرد اجير ميكردند تا در آن روزها كمك كارشان باشند و داوطلبان كنكور را در يافتن نامشان در صفحات ويژه نامه هاي اعلام نتايج ياري دهند.
نخستين باري كه شركت كننده در يكي از آزمونها و داوطلب ورود به دانشگاه شده بودم را خوب به ياد دارم. مثل اين روزها نبود كه پاي اينترنت به سرعت نتايج را رصد كني. آن روزها كساني نقش دلال را بازي ميكردند و از صبح زود با تحمل سختي بسيار نسخه هاي متعددي از آن ويژه نامه ها را خريده و بعد با بهاي فزونتري به داوطلبان ميفروختند و يكي دو دكه مطبوعاتي هم چند نسخه باقي مانده از ويژه نامه را نميفروختند بلكه آن را به چندين نفر براي مدتي اجاره ميدادند تا همانجا و سرپايي براي دقايقي در جستوجوي نامشان باشند و من در حيرت كه عجب اشتغالزايي و درآمدزايي جالبي!
پ)سالها پيش براي به دست آوردن بليت قطارهاي درجه دويي كه با صندليهاي سبز رنگ لاستيكي و بدون تخت، 14 ساعت زمان لازم داشتند تا ما را از مشهد به تهران و يا بالعكس برسانند، گاه بايد ساعتها و پيش از فعال شدن باجه فروش بليت در صف ميمانديم بيآنكه بدانيم اصلاً در ساعت و تاريخ مدنظرمان قطاري حركت ميكند يا نه! و باز بساط دلالبازي و پارتي بازي و مشاغل كاذب گرم بود و پر رونق!
حال آنكه امروز به آساني پاي رايانه ات مينشيني و برنامه حركت قطارها و هواپيماها و كميت و كيفيت خدمات و بهاي آنها را ميبيني و بليت دلخواه را خريداري ميكني.
ت)اين روزها وقتي در پي برقراري تماس تلفني با برخي شركتها و سازمانها باشي، صداي ضبط شده اي از آن سوي خط راهنماييات ميكند كه براي ارتباط با فلان بخش، شماره بهمان را فشار بدهيد و حتي راهنماي تلفني مخابرات يا همان 118 معروف هم شماره درخواستيات را به صورت پيام صوتي از قبل آماده شده تحويلت ميدهد! و گاه فراموش ميكنيم كه تلفنخانه واحدي مشخص و ضروري در بسياري از ادارات بود كه امروز در حال رنگ باختن است.
و اينها نمونههايي دمدستي از نقش ارتباطات الكترونيك، تسهيل خدمات به مخاطبان و تفاوت آن با دورههاي پيشين است كه امروزه در قالبها و شكل و شمايل گوناگوني رخ مينمايد.
بليتهاي الكترونيك اتوبوس و مترو همهگير شده و ديگر به كساني كه شغلشان پاره كردن بليت و حتي فروش بليتهاي كاغذي در دكههاي سطح شهر باشد نياز چنداني نيست. خريد اينترنتي بليت، رواج آموزشهاي مجازي و اينترنتي، گسترش فزاينده شبكه الكترونيكي بانكها، توسعه روزنامههاي آنلاين، پيدايش انواع پرداختهاي الكترونيك از پمپ بنزينها و به وسيله كارتهاي هوشمند سوخت تا فروشگاه هاي مختلف سطح شهرها و...همگي خبر از دنيايي تازه مبتني بر فناوري ارتباطات و اطلاعات ميدهند كه در كنار همه ويژگي هاي ارزنده و مطلوبش گويي در حال نابودسازي برخي مشاغل و افزون سازي بيكاري در جامعه است!
بخواهيم يا نخواهيم، جهان وارد دوران تازه اي شده كه يكي "جامعه اطلاعاتي" مينامدش و ديگري "جامعه شبكه اي" و آن يكي "جامعه دانايي محور" كه به هر روي بيگانگي با اينترنت و فناوريهاي ارتباطي در آن به معناي دوري از اقتضائات اين دنياي نو است. دنيايي كه شهروندانش امكان يافته اند سريعتر و گستردهتر ايفاي نقش و داد و ستد خدمات كنند و كم كم بسياري از مشاغل پيشين در آن رنگ ميبازند.
پيدايش و بروز فناوريهاي تازه ارتباطي و رشد روزافزون دسترسي به آنها در ميان جوامع و نيز جامعه ما، مايه آن شده است كه اين فناوريها در حوزههاي گوناگون اجتماعي، فرهنگي و سياسي پايه گذار تغيير شوند. فناوريهايي كه هر روز گسترش و بهبود يافته، فراگيرتر ميشوند و گويي در يك چرخه بازخورد فزاينده نو ميشوند. اين چرخه مدام در چرخش است و بيگانگان با خود را به كناري پرتاب ميكند و شغلهاي فراواني از جامعه رخت بر ميبندند و البته گريزي هم نيست:
پيش اين الماس بي اسپر ميا / كز بريدن تيغ را نبود حيا
خيلي دوست دارم بدانم آن مرداني كه شغلشان نشستن بر صندلي انتهايي اتوبوس و پاره كردن بليت بود امروز در چه حالند و آيا دشنام و نفرين نثار بليتهاي الكترونيك ميكنند؟!
با درود بر جناب کارگر:
پاسخحذفاگر با نگاه تخصصی شما به پدیده رواج دنیای الکترونیک نگاه نکنیم و مثل من عامیانه تر توسعه همه گونه فناوری را مد نظر قرار دهیم اوضاع دارندگان صنایع قدیم اعم از حلاج و چارقدوز و دباغ گرفته تا همین کارهای دم دستی، عموما آشکار است و نحوه برخورد هر انسانی با پدیده های نو نیز در خور تماشا ... ولی از اینها که بگذریم حیف نیست انسان روزی 12 ساعت مدام کارش باشد کاغذ خرد کردن؟؟؟
با شما همعقیده نیستم. فناوری اطلاعات باعث بیکاری یا اشتغال بصورت مطلق نمی شود. مثل مابقی فناوری ها موجب بیکاری عده ای و اشتغال عده ای دیگر می شود. وقتی صنایع نسای سنتی از بین رفت جمعی بیکار شدند اما جمع دیگری که شاید بیشتر هم بودند در کارخانجات نساجی با صنایع پیشرفته مشغو بکار شدند. فناوری اطلاعات هم بهمین صورت است. اشتغال بالا برای جمع زیادی از تحیل کردگان این رشته و رشته های وابسته به علاوه توسعه بسیاری از صنایع که خود آن موجب اشتغال بیشتر می شود و نیز تجارت الکترونیک که به معنای فروش بیشتر است را درنظر بگیرید. راه آهن الان بیشتر بلیط می فروشد یا قبلاً؟ فناوری اطلاعات موجب حذف افرادی می شود که سواد کمتری دارند و این رسمی همیشگی است. قویترها حق بیشتری برای حیات دارند!
پاسخحذف