۲ فروردین ۱۳۸۹

کشکولی به نام "یوتیوب"

معاون دانشجویی دانشگاه زنجان بر حریم دختری دانشجو طمع ورزید و چند نما از آشفتگی و سردرگمی او در برابر دیگر دانشجویان و هراسش از رسوایی، به مهمانی پایگاه اینترنتی "یوتیوب" (You Tube) رفت تا به اندک زمانی جهانی شود و کاربران وب با شتابی شگرف، این نماهای محدود را به اشتراک گذاردند و رخدادی در یک محیط بسته را بر بام دهکده جهانی جار زدند. "شهروندان روزنامه نگار" از این دست شعبده ها بسیار کرده اند و میزبان هنرنمایی هایشان اغلب همین "یوتیوب" بوده است. پایگاهی که سه کارمند یک شرکت اینترنتی در اندیشه راه اندازی آن بودند تا بتوانند تصاویر ویدیویی را با دیگران به اشتراک بگذارند و پنج سال پیش دامنه این پایگاه را به ثبت رساندند.
کامیابی آنان در جذب وب شدگان آنچنان بود که یکی از غول های نامدار دنیای وب به نام "گوگل" آفریده شان را خرید و چیزی نگذشت که یوتیوب به رکورد بیش از یکصد میلیون بازدید در روز دست یافت و پس از "گوگل"، "یاهو" و "فیس بوک" پربازدیدترین پایگاه در دنیای مجازی اینترنت شد.
آن چنان که گردانندگان یوتیوب گفته اند، در هر دقیقه نزدیک به 20 ساعت فایل ویدیویی از سوی کاربران در این پایگاه بارگذاری می شود و بسیاری از رسانه های نامدار و خبرگزاری های سرشناس بین المللی خوراک خبری و تصویری خود را از میان این فایل ها برمی گزینند.
تصاویری که بر یوتیوب قرار می گیرند، بسته به میزان توانمندی شان در جلب توجه دیگر کاربران و بازدیدکنندگان، با قدرت و سرعت تکثیر می شوند و رشدی قارچ گونه می یابند چنان که گویی: "ذره دره، پشم قالی می شود".
کسی که تصویری را جالب و رباینده می داند و یا ناب و بکر می داندش، به قصد بنیان نهادن پیوندی اجتماعی با دیگران، آن را با آنان به اشتراک می گذارد و دیگران نیز تازگی، زیبایی، هیجان -و یا هر صفت دیگری را که شاخصه آن تصویر بوده است- با دیگران قسمت می کند.
این انبازی و همدستی در دیدن یک تصویر، گاه با هدف تقویت دوستی ها و پیوندهای اجتماعی است و گاه با نیت آگاه کردن هم از تازه ترین رویدادها. گاه به قصد شریک شدن در یک لذت بصری است و گاه برای خودنمایی و آگاه جلوه کردن نزد دیگران. گاه به منظور ایجاد یک موج اجتماعی است و گاه برای اثرگذاری بر اندیشه دیگران و هم رأی ساختن آنان. گاه نیز برای انتشار تصاویری است که از رسانه های رسمی امکان انتشار نمی یابند.
به اشتراک گذاردن تصاویر ویدیویی در پایگاهی مانند یوتیوب با اهداف گونه گون، موجب شده است تا این پایگاه به معجون و مجموعه ای از تصاویر بدل شود که در آن از یک هنرنمایی ورزشی تا یک سخنرانی آتشین سیاسی یافت شود؛ بخش سانسور شده ای از یک فیلم سینمایی تا لحظه گاف دادن یک چهره نامور سیاسی دیده شود؛ تصاویری که از آن به "دوربین مخفی" یاد می کنند تا لحظه های مبارزه برای بقا در دنیای وحش به چشم بخورد؛ و یک آزمایش عجیب علمی تا شیطنت های جذاب کودکانه برای دیدن در دسترس باشد.
در ایران ما که سیاست زدگی آمیخته به همه مقوله هاست، یوتیوب نیز سیاست زده است و به جرأت می توان گفت بیشترین بهره برداری از این امکان برای اشتراک گذاردن تصاویر، در عرصه سیاست صورت می پذیرد. غیرحرفه ای ترین تصاویر که لرزان، تاریک، گذرا و مبهمند، واقعه ای را به ثبت می رسانند و مهمان یوتیوب می شوند تا از آنجا به یاری غول های رسانه ای دنیا، جهانی شوند. آن چنان که جان ستاندن از دختری به نام "ندا" در یکی از خیابان های تهران و انبوهی از تصاویری که اعتراض بخشی از جامعه ایران را به ابرهای تیره سپهر سیاست در کشور در سال 88 نشان می داد، به میزبانی یوتیوب، جهانی شدند.

۲۷ اسفند ۱۳۸۸

پیوند "تجارت" و "سیاست" در تبلیغات

"شما که به ملی شدن نفت علاقه مندید، با خرید محصولات داخلی کشور علیه محاصره اقتصادی انگلیس مبارزه کنید؛ جوراب منصفی".
این شعار تبلیغی در سال 1327 و در روزنامه کیهان به چاپ رسیده است که در کنار آن نمایی از برج چاه نفت در کنار پالایشگاه آبادان دیده می شود که تصویری از جورابی مردانه به آن پیوند خورده و در پایین آگهی نیز متصدی خندان پمپ بنزین ایستاده است.

از چنین تبلیغاتی که در آنها چند هدف تبلیغاتی در کنار هم قرار می گیرند، به "تبلیغ در تبلیغ" یاد می کنند و در این نمونه مشخص، "تبلیغ تجاری" با "تبلیغ سیاسی" هم داستان شده است تا تولیدکننده جوراب منصفی هم پشتیبانی خود را از سیاست ملی شدن صنعت نفت نشان دهد و هم حمایت افکار عمومی را -که در آن روزگار به این ملی شدن دل بسته بودند-، از آن خود کند و تجارتش را رونق بخشد.
این آگهی و نمونه هایی از این دست نشانه هایی هستند از ارتباط میان "افکار عمومی" و "تبلیغات" و نیز نشان دهنده نزدیکی میان دو گونه تبلیغات "تجاری" و "سیاسی".
این ارتباط دو سویه است و همچنان که تبلیغ یکی از موثرترین شیوه های اثرگذاری بر افکار عمومی است و بر زیست و چگونگی زندگی شهروندان اثر می گذارد، تمایلات و خواسته های افکار عمومی نیز به تبلیغات سمت و سو می دهند و به برخی ابزار و شیوه های تبلیغاتی میدان گسترده تری برای خودنمایی می بخشند.
با استوار شدن اندیشه مردم سالاری در جوامع مختلف، مردم بیش از پیش در برابر تبلیغات افراد و گروه هایی قرار گرفته اند که می خواهند با تأکید بر رأی و خواست آنان به قدرت و حاکمیت برسند و این یورش های بی امان سیاسی در قالب گونه های گوناگون تبلیغات رهایشان نمی سازد که این تبلیغات سیاسی در بسیاری از موارد از مجرای تبلیغات تجاری رخ می نمایانند.
نه تنها سیاست ورزان برای رسیدن به خواسته های خود بر تبلیغات تجاری سوار می شوند بلکه اهالی تجارت نیز گاه برای بهبود وضع اقتصادی خود و جستن دارایی های افزونتر، به سیاست روی می آورند و از تبلیغات سیاسی برای ایجاد فضای بهتری برای کسب و کار خود و بهبود شرایط سرمایه گذاری و فعالیت اقتصادی بهره می برند.
در سال های مبارزه برای ملی شدن صنعت نفت ایران، از این دست آگهی ها فراوان در نشریات ایرانی به چشم می خورد و همراهی افکار عمومی با این خیزش سیاسی ملی، در تبلیغات تجاری نمود می یافت.
نویسنده کتاب "ایران در چهار کهکشان ارتباطی" در نمونه هایی که از آگهی های آن روزگار نقل کرده است، به آگهی چاپ شده در روزنامه کیهان در سال 1331 اشاره می کند که در آن با تیتر "میهن پرستان عزیز" برای تبلیغ "چای" چنین آمده است: "فقر و بدبختی که مدت هاست هم وطنان ما را تهدید به اضمحلال و نابودی می نماید، با دست اجنبیان و اجنبی پرستان خائن، از راه تعطیل تولید کشور برای ما سوغات آورده شده است. ایرانی پاک سرشت، قدم اول را علیه نفوذ بیگانگان، از راه مصرف چای محصول کشور آغاز می کند. چای های (سازمان چای میهن)، مهم ترین محصول چای کشور است که یگانه رقیب چای های مصنوعی خارجی است. فروش در تمام مغازه ها. از شهرستان ها نماینده معتبر می پذیرد. سازمان چای میهن، تیمچه قیصریه، تلفن 24922".
و این گونه از آگهی ها که از پیش به مطبوعات سفارش داده شده بودند، تا چند روز پس از کودتای 28 مرداد نیز چاپ می شد مانند آگهی مصرف یک نوع چای داخلی دیگر که روز 31 امرداد 1332 در کیهان درج شد و در آن گفته شده بود: "با خرید کالای وطن، کشور را از فقر اقتصادی نجات دهید."
امروز این نزدیکی "تجارت" و "سیاست" در تبلیغات بسیار گسترده تر، ژرف تر و پرشمارتر است.

۱۷ اسفند ۱۳۸۸

داستاني پر از آب چشم

"اعتماد" توقيف شد و "ايراندخت" لغو امتياز.
مطبوعات ايراني حال و روز خوشي ندارند و ايام فرخنده اي را از سر نمي‌گذرانند. در اين ماه‌هايي كه پشت سر گذاشته ايم، نه تنها روزنامه‌هاي دو نامزد دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري يعني "كلمه سبز" و "اعتماد ملي" از انتشار بازمانده اند كه "سرمايه"، "حيات نو"، "انديشه نو" و... هم در بن‌بست توقيف گرفتار آمده اند و اين توقيف و تعطيلي‌هاي اجباري، سوا از بازداشت پرشمار روزنامه نگاران و اهل قلم در همين ايام است كه وضعي ناگوار را براي آزادي مطبوعات در كشور رقم زده است.
چهارمين ركن از اركان دموكراسي در كشور ما از گذشته تا به حال همواره در فضايي آكنده از بيم و اميد، گذرگاهي نامطمئن و ناپايدار و موقعيتي دشوار و مخاطره آميز به سر برده است و گويي در بيش از يك و نيم قرني كه از ورود مطبوعات به ايران مي‌گذرد، مطبوعه‌چي‌هاي ايراني ناگزير از حركت در ميداني پر از مين بوده اند.
نامدارترين چهره در تاريخ تهديد و تحديد مطبوعات اين ديار كه بيش از ديگران به مانع‌تراشي و مين‌گذاري شهرت يافته است، محرمعلي‌خان، سانسورچي دوره پهلوي است كه پس از شهريور 1320 به مدت بيش از دو دهه مايه آزار اهل قلم بود و در وصفش گفته اند: "هرچه را نمي‌فهميد سانسور مي‌كرد و چون هيچ نمي‌فهميد، همه چيز را سانسور مي‌كرد!".
امروز از روزگار محرمعلي‌خان فاصله گرفته ايم و در ايامي هستيم كه رييس دولت از مخالفت خود با "بگير و ببندها" سخن مي‌گويد و آزادي را در ايران "نزديك به مطلق" مي‌پندارد اما روزنامه‌نگاران بيش از گذشته ناخوش احوالند.
در همين دولتي كه رييسش مي‌گويد: "ما هيچ برخوردي با مطبوعات نكرده ايم"، نماينده دولت در امور مطبوعات كه كسوت معاون مطبوعاتي وزارت ارشاد را بر تن دارد، كار خود را با حضور سرزده در دفاتر مطبوعاتي و نطق‌هاي آنچناني براي روزنامه‌نگاران آغاز كرد و چاشني خطابه‌هايش گاه القابي ناروا براي مطبوعه‌چي‌ها و "دلقك" خواندن ايشان بود.
پس از آن بود كه نام محمدعلي رامين در ميان جماعت روزنامه‌نگار با ايجاد محدوديت ناروا در خبررساني‌هاي مطبوعاتي هم‌رديف شد و تذكرهاي پياپي و عجيب به شماري از نشريات، تعيين خط مشي براي مطبوعات كه چه بنويسند و چگونه بنويسند و هشدار و انذار به آنان كه چرا فلان خبر را برجسته كرديد و به بهمان خبر كمتر پرداختيد و چرا آن يكي را كه نبايد مي‌نوشتيد، نوشتيد و مبادا كه تصويري از فلان فرد يا رويداد منتشر سازيد و... كار را بدانجا رساند كه در ميان روزنامه‌نگاران ايراني معروف شده است كه محمدعلي‌خان دارد ياد محرمعلي‌خان را زنده مي‌كند!
ناگفته پيداست كه مطبوعات در كنار ديگر نقش‌هاي مثبت و ارزنده اي كه دارند، مجرايي رسمي و سازوكاري قانوني براي طرح آرا و نظرات شهروندان و بيان اعتراض‌ها و انتقادهايشان به مجموعه حاكميت و دولتمردان به شمار مي‌آيند كه از انباشت و افزايش اين خرده گيري‌ها و اعتراض‌ها مي‌كاهند و چون سوپاپي براي اطمينان، به ثبات جامعه و دوام آرامش در آن ياري مي‌رسانند.
اما آنچه از رفتار و گفتار متوليان كنوني اين حوزه برداشت مي‌شود، نشان از نوعي نگاه افراطي، عصبي و يكسويه‌نگر دارد كه نقد را برنمي‌تابد و منتقد را به‌سان خصمي بيگانه مي‌پندارد و گويي بر آن است تا هيچ صدايي متمايل به ديگر انديشه‌ها شنيده نشود كه البته در جامعه اطلاعاتي و ارتباطي امروز، اين نگاه محكوم به فناست و راه به جايي نخواهد برد. (*)
مطبوعات ايراني حال و روز خوشي ندارند و حكايت‌شان داستاني است پر آب چشم اما خبر محصور نمي‌ماند و چو در بندي سر از روزن بر مي‌آورد و در اين ميانه تنها اين آه و حسرت بر جاي خواهد ماند كه كاش اين همه جدال و مانع تراشي‌هاي فرصت‌سوز را مي‌شد به كناري نهاد.

۱۰ اسفند ۱۳۸۸

جای خالی تبلیغات فرش در فضای وب

اینترنت، پدیده ای است با توان و امکانات گسترده که با شتابی فزاینده خدمات خود را گسترش می­بخشد، جای خود را در میان مردم باز می­کند و مدام بر شمار کاربرانش افزوده می­شود.
هر اندازه کاربرد این پدیده جوان در میان جوامع فراگیر می­شود، حضور تبلیغات نیز در آن وسعت می­یابد و اندک اندک تبلیغات اینترنتی نیز در کنار تبلیغات سنتی حضور خود را به رخ مخاطبان می­کشند و امروزه می­توان در کنار تبلیغات چاپی (روزنامه، مجله، بروشور،...)، تبلیغات پخشی (رادیو، تلویزیون، ماهواره،...)، تبلیغات محیطی (تابلوها و دیوارهای شهری، بدنه اتوبوس­ها،...)، و دیگر گونه­های تبلیغاتی مانند برپایی نمایشگاه و یا دادن هدیه، "تبلیغات اینترنتی" را نیز به رسمیت شناخت.فرش دستباف ایران به عنوان یکی از اقلام مهم صادرات غیرنفتی ایران که مایه ارتزاق بخشی از جامعه است و اشتغال­زایی و ارزآوری را همراه هم دارد، در سالیان گذشته کم و بیش از گونه­های متنوع تبلیغات برای شناساندن خویش بهره برده است و هرچند این تبلیغات ویژه و درخور توجه نبوده اند اما به هر روی چه در صداوسیمای داخلی، چه در شبکه­های ماهواره ای و چه بر صفحات کاغذین نشریات و یا در قالب نمایشگاه­های داخلی و برون­مرزی از این ابزارهای مرسوم تبلیغاتی سودی کمینه جسته و بخت خود را آزموده است.
اما فضای وب هنوز -در سنجش با بسیاری از کالاها- با فرش ایرانی بیگانه است و تبلیغ این محصول در اینترنت، پراکنده، کم شمار و ناچیز است. وجود برخی پایگاه­های خبری و اطلاع­رسان درباره فرش ایرانی و یا برخی پایگاه­های اینترنتی که به حراج فرش اختصاص دارند را نمی­توان بهره­مندی فرش از تبلیغات اینترنتی نامید و این عروس زیبا و خرامان، صحنه ای فراخ­تر برای خودنمایی و به رقص درآمدن می­طلبد.
تبلیغات اینترنتی برتری­هایی نسبت به تبلیغات سنتی دارند که می­توان از آنها برای جذب آگاهانه مخاطب سود جست. نمونه اینکه رو­به­رو شوندگان با این گروه از تبلیغات، سطح سواد و دانش بالاتری دارند و بی­سوادان یا کودکان مخاطب این گونه از تبلیغات نیستند و بر این پایه می­توان مخاطبانی چینش شده و پالوده را فراروی خویش دید.
از سوی دیگر فضای اینترنت دوسویه و تعاملی است و تبلیغ­کننده می­تواند با گیرنده پیام تبلیغی، داد و ستد اطلاعاتی هم­زمان و کم هزینه داشته باشد و واکنش مخاطب و بازخورد پیام خود را هم آسان­تر از دیگر گونه­های تبلیغ دریافت کند.
مخاطب در این گونه از تبلیغات می­تواند به آسانی، کم هزینه و به سرعت، اطلاعاتی افزون­تر از تبلیغ کننده درخواست کند و اطلاعات تازه و فراوانی را دریافت کند در حالیکه در تبلیغات سنتی که در رادیو و تلویزیون و مطبوعات رایج است، تنها اطلاعاتی فشرده و تیتروار ارایه می­شود.
تبلیغ در فضای وب، امکان تغییر و دگرگونی در هر لحظه را داراست و با کمترین هزینه و در اندک زمانی به هنگام می­شود و تغییر چهره می­دهد در حالی که تبلیغات سنتی از این توان بی­بهره اند.
در ایران امروز که کاربران برای بهره مندی از خدمات اینترنت آن هم با سرعتی پایین ناچار به پرداخت هزینه هستند، شاید کسی کاربر مطلوب تبلیغات نباشد اما مگر قرار است در تا همیشه بر همین پاشنه بچرخد و مگر جز این است که شمار این کابران مدام رو به افزایش است و تازه مگر بیشترین نگاه در تبلیغ فرش دستباف به مخاطبان آن سوی مرزها نیست؟
در شرایط امروز در بسیاری از کشورهای دنیا به­سان ایران ما ضریب نفوذ اینترنت پایین است اما به هر حال بخشی از باشندگان کنونی کره خاک –که شمارشان به شدت رو به افزایش است- کاربر اینترنت و مخاطب تبلیغات اینترنتی هستند و شایسته نیست تا مبلغان فرش ایرانی بر این گروه چشم بپوشند.
هرچند هنوز تبلیغات سنتی مشتریان بیشتری را جذب می­کنند و دسترسی بهتری به آنها وجود دارد اما رشد شتابنده اینترنت و امکانات آن ناگزیر ما را به اندیشیدن در این عرصه فرا می­خواند چنان که فضای وب در کشورهایی که به ضریب نفوذ اینترنت بالاتری دست یافته اند، لبریز است از تبلیغات آنلاین در پایگاه­های اینترنتی، پادکست­های تبلیغاتی، بنرهای تبلیغاتی در وب سایت­ها و وبلاگ­ها، نمایشگاه­های مجازی عرضه کالا، راه اندازی پایگاه­های اختصاصی تبلیغ کالا، ارسال ایمیل­های تبلیغاتی برای کاربران، پایگاه­های اینترنتی ویژه حراج کالا یا فروش آنلاین و... و یا دیگر گونه­هایی که هر روز نو می­شوند و شیوه ای تازه می­یابند مانند امکان تبلیغ هوشمندانه ای که موتور جست­و­جوی گوگل فراهم آورده است و کاربران خود را با تبلیغی متناسب با محتوایی که در پی آن هستند رو­به­رو می­سازد و مشتریان و مخاطبان واقعی را به سوی پایگاه اینترنتی، کالا یا تجارتی خاص می­کشاند.
بی­گمان تبلیغ سنتی هنوز موثرتر، قوی­تر و پر­مخاطب­تر است اما هزینه ای افزون­تر، تغییرپذیری کمتر و تعاملی معمولاً یک سویه با مخاطب دارد و چنین می­نماید که ناگزیر است بخشی از قلمروی خود را به کاربران فضای وب واگذار کند.
از سوی دیگر کمپین­های موفق تبلیغاتی مجموعه ای از رسانه­ها را برای تبلیغ کالا یا خدمات خود به کار می­گیرند و تنها با اتکا به یک رسانه، امیدی به کامیابی ندارند و از این زاویه نیز حرکت به سوی تبلیغات اینترنتی برای فرش ایرانی یک ضرورت است. به ویژه آن که هر از گاهی از متولیان فرش ایران می­شنویم که در اندیشه رفتن به سوی تجارت الکترونیک برای این محصول و داد و ستد اینترنتی فرش ایرانی هستند و اگر چنین باشد، ناگزیر باید از هم اکنون حضوری قوی در فضای وب را تجربه کنیم.