۲ بهمن ۱۳۸۸

هنرنمایی روی دیوارهای شهر

کلماتی ساده با حروفی رنگارنگ و درهم رفته که گاه با اشکالی عجیب و غریب درهم آمیخته اند را می­شود بر دیوارهای گوشه و کنار شهر دید. نگاره­هایی نامأنوس که با اسپری­های رنگی بر دیوارها حک شده اند و از دیگر نقاشی­های دیواری حکایتی سوا دارند.
این ترکیب عجیب خط و نقاشی که بر رسانه ای به نام دیوار رخ می­نمایاند را در آن سوی مرزهای کشور ما "گرافیتی" نام داده اند که ریشه در زبان ایتالیایی دارد و اثرگذاری سریع و خط خطی تیز و فرز و بی­اذن و اجازه معنایش داده اند.

در ایران ما هم به­سان روم و یونان و مصر باستان، حک کردن تصاویر بر دیواره غارها و صخره ها پیشینه ای چند هزارساله دارد و پیشتر که می­آییم، "پرده­خوانی" را می­توان جانشینی برای این دیوارنگاری­ها دانست.
بهره گیری از دیوار برای پیام­رسانی در ایران به صورت پرده­خوانی، از پیش تا پس از اسلام رایج بوده و برخی بر این باورند که این نقش­گری ریشه در هنر مانوی داشته است. پرده خوانان، پارچه ای را که تصویر یک یا چند مجلس حماسی و یا زندگی و مصایب خاندان پیامبر(ص) بر آن نقش شده بود را بر دیواری می­آویختند و حوادث ترسیم شده را با صدایی خوش و با آب و تاب فراوان و افزودن حواشی بسیار برای مخاطبان نقل می­کردند. گاه نیز تصاویر فرشتگان و بنی آدم و آنچه در توصیف قیامت و پاداش و عذاب آن وعده داده شده است بر این پرده­های دیواری نقش می­شد که بدان "صورت­خوانی" هم گفته اند.
آنچه در بررسی پرده خوانی در خور توجه است، اهمیتی است که ارتباط گران کهن در روزگاران گذشته به "تصویر" می­داده اند و بر توانمندی آن در بیان و انتقال مفاهیم و جایگیر ساختن پیام در ذهن مخاطبان آگاهی داشته اند.
پیشتر که بیاییم، ایرانیان از دیوارهای شهر و دیارشان بیشترین بهره­ها را برای پیام­رسانی برده اند که نمود برجسته آن را می­توان در دیوارنویسی­های روزگار وقوع انقلاب اسلامی در ایران در سه دهه پیش جست. ایامی که دیوارها، انبوهی از پیام­ها را بر خود داشتند که با اسپری­های رنگی، قلم مو، شابلون و حتی زغال و گچ ترسیم شده بود و گاه هنرنمایی­های پرمفهومی نیز در نگارش این پیام ها رخ می­نمود که وارونه نوشتن واژه "شاه" را می­توان در همین شمار آورد.
اما آنچه در این نوشتار مورد توجه است، همان نقاشی­های دیواری در مفهوم وارداتی آن است که از آن به "گرافیتی" یاد شد.
گرافیتی، نوعی هنرنمایی خیابانی است که در آن با ابزاری ساده همچون اسپری رنگ و بر بومی آماده که همان دیوارهای شهر است، بدون کسب مجوز و به صورت غیرقانونی، نقوش و کلماتی ساده و هدفمند و البته با سرعت و شتابناک حک می­شوند.
این نشانه گذاری دیواری در غرب مدرن، نوعی خرابکاری معترضانه به شمار رفته و آن را یک ناهنجاری اجتماعی و از نمودهای آنارشیسم (بی سروری و دولت ستیزی) و وندالیسم (ویران­گری و اوباش­گری) می­دانند چرا که فردی بدون دریافت مجوز و به صورت غیر قانونی به حریم عمومی شهر و شهروندان خدشه وارد می­کند و البته اغلب پیامی هنجارشکن را انتشار می­دهد.
همراه بودن گرافیتی با فرهنگ موسوم به "هیپ هاپ" در غرب نیز مایه نگاه منفی به این نوع از نقاشی دیواری بوده است. فرهنگ هیپ هاپ که از عناصری چون موسیقی هیپ هاپ (رپ)، رقص برک و دیوارنویسی شکل گرفته است، اثرات اجتماعی ناپسندی بر زندگی جوانان گذارده است که رفتارهای خودخواهانه، بی­توجهی به درس و تحصیلات، نافرمانی نسبت به قدرت­ها و حتی ترویج همجنس­گرایی نمونه ای از این اثرهاست و از همین روست که نگاهی رماننده با گرافیتی همراه شده است.
به هر روی گرافیتی نه تنها در غرب ظهوری نمایان دارد، که این روزها بر دیوارهای ایران ما هم خودنمایی می­کند. این هنرنمایی دیواری گاه انتقال دهنده پیام­های سیاسی و اجتماعی است و گاه واکنشی ساده و اعتراضی از سوی یک جوان. گاه یک عقده گشایی خرابکارانه است و گاه آفرینش هنری ارزشمند و یاری­رسان به تزیینات شهری. گاه نوعی یادگارنویسی برای ماندگار کردن خود است و گاه ایجاد پس زمینه ای جذاب برای تولید یک کلیپ ویدیویی!
چه بخواهیم و چه نخواهیم، جوانان ایران هم بی آنکه دلبسته یا وامدار فرهنگ هیپ هاپ و مانند آن باشند، با هنر گرافیتی آشنا شده اند و از دیوارهای شهر برای پیام­رسانی هنرمندانه خود بهره می­گیرند.

۱۹ دی ۱۳۸۸

"تعزیه"؛ گونه ای از ارتباطات سنتی در ایران

سال 81 بود و شبی زمستانی. ساعتی را هم­صحبت شده بودیم با "حسن فتحی" که مجموعه تلویزیونی "شب دهم" او با اقبال بینندگان سیما رو­به­رو شده بود. محور بودن "تعزیه" در آن مجموعه برای روایت داستان موجب شد تا گپ و گفت ما بیشتر درباره این هنر نمایشی باشد و در آن میان پرسیدم: "عناصری چون بی­ریا بودن تعزیه، میدانی بودن آن، موسیقی ویژه­اش، نوع خوانش اشعار اشقیا و اولیا، پیام­دار بودن رنگ­ها و حرکت­ها در این نمایش و... از ویژگی­های هنر تعزیه است. در این میان شما کدام عنصر را برجسته­تر و مهم­تر می­پندارید؟"
چنین پاسخم گفت که: "ویژگی­هایی که گفتی همه بیانگر این نکته است که تعزیه نمایشی به شدت نمادین بر مبنای رمزها و نشانه­هاست که هر یک از این نمادها واقعیتی را بیان می­کند. اما به نظر من آنچه که بیشتر باید بر آن تکیه شود، عنصر "ایرانی بودن" در نمایش تعزیه است. فراموش نکنیم که تعزیه از یک سو تاریخ حوادث جانگداز کربلاست و از سوی دیگر بیان نمادین تاریخ اجتماعی مردم ایران است.
روان­شناسی ایرانی، رنج­های انسان ایرانی در گذر تاریخ، ظلم­هایی که بر این ملت رفته است، حوادث، مصایب و محرومیت­های گوناگونی که در تاریخ پر درد این ملت بر آنان روا شده است، همه به شکلی نمادین و هنرمندانه در این گونه از نمایش قابل شناسایی و ردیابی است و در شب دهم هم بر این وجه از ویژگی­های تعزیه تأکید شده بود.
تعزیه در کنار شیعی بود، ایرانی است و به شکلی نمادگونه مبین روان­شناسی، خو، خصلت، رنج­ها و دردهای انسان محروم تاریخ اجتماعی ماست."

درست می­گفت فتحی. تعزیه، هنری ایرانی است که باورهای ایرانیان کهن در تقسیم جهان به دو گستره نیکی و بدی در آن نمود یافته است. یک سو اهوراییان و دیگر سو اهریمنان. یک سو زیبایی و سوی دیگر زشتی و پلیدی.
برخی تعزیه را برآمده از سنت چند هزار ساله "مغ­کشی" دانسته اند. تشریفاتی نمایشی که هرودوت و دیگر مورخان یونانی بدان اشاره کرده اند و گفته اند که ایرانیان هر ساله به یاد قتل "اسمردیس مغ" و یارانش چنین رسمی را به جا می­آورده اند.
برخی دیگر نیز تعزیه را برآمده از نوحه­خوانی ایرانیان در سوگ قهرمان­شان "سیاوش" می­دانند که پیشینه ای دراز در این دیار دارد و فرجام غم­انگیز او به دست تورانیان را مایه این گونه از سوگواری برشمرده اند.
هر چه بود، این تشریفات در مذهب شیعه رسمیت یافت و به ویژه از عهد دیلمیان تا دوره صفویان و ترکان قجر گسترش و تکامل پیدا کرد و در همه این دوره­های تاریخی داستان اصلی آن، سرگذشت آدمیانی پاک­سرشت بوده است که دلیرانه و تا آخرین دم حیات خویش به نبرد با ظلمت و جهل پرداخته اند و شهید شده اند.
و در ایران شیعی، چه رویدادی شایسته­تر از واقعه کربلا برای ترسیم رویارویی خیر و شر و چه پاک­سرشتی برتر از حسین(ع) و یارانش؟
تعزیه با ترکیبی در هم تنیده از موسیقی و نمایش، گونه ای برجسته از ارتباطات سنتی در ایران است که بی­واسطه در میان مخاطبان به اجرا در می­آید و به پیام­رسانی می­پردازد. ارتباط­گران در هنر تعزیه، با چیرگی بر دو هنر موسیقی و نمایش و با بهره­گیری از انواع نمادها و نشانه­ها –چه در میان عناصر صحنه مانند شمشیر و نیزه و مشک آب و چه در انتخاب رنگ پوشش نقش­خوانان-، پیام گسستن سره از ناسره را به مخاطب عرضه می­کنند.
ایفاگران نقش­ها در تعزیه، شعر و نقالی و موسیقی را با سوگواری در هم می­آمیزند تا صحنه نبرد خیر و شر، تضاد ابدی نور و تاریکی، جدایی راه سعادت از شقاوت و رویارویی همیشگی دو نیروی خوبی و بدی را با بازخوانی یک رخداد تاریخی به تصویر بکشند و از مخاطب بخواهند جای خود را در زمان حاضر باز شناسد که در صف اولیاست یا اشقیا.
در تعزیه، مرزبندی­ها به شدت تفکیک شده است و در همه جای روایت تضادی آشتی­ناپذیر دنبال می­شود بدان­سان که حتی شخصیتی مردد و زردپوش همچون "حر" نیز که بر مرز بین دو گستره خوبی و بدی ایستاده است، ناگزیر صف خود را مشخص می­کند و به یک سوی ماجرا می­پیوندد.
تعزیه گردانان و نقش خوانان این نمایش، در تاریخ این سرزمین در قامت ارتباط گرانی ظاهر شده اند که از تعزیه به­سان وسیله ای برای یادآوری ظلم و ستم حاکمان وقت بهره برده اند و مردم را از استبداد حاکم آگاه کرده و علیه نامردمی­ها و تاریک اندیشی­ها شورانده اند.
تعزیه، رسانه ای برای بیان دردها و واگویی رنج­ها و عقده گشایی علیه زور و تزویر بوده است و روسیاهی ستمگران و دغل­کاران روزگار را فریاد زده است و فرستندگان پیام در این شیوه از ارتباط، بی­نیاز از فناوری­های پیچیده در معرض دید مخاطبان و در دسترس آنان به بیان این آمال و آرزوها می­پرداخته اند.
تعزیه در میان مردم اجرا می­شده و گیرندگان پیام گرداگرد صحنه و بی­فاصله از ارتباط گران حاضر و ناظر بوده اند. پیام­هایی نیز که در این گونه از ارتباط انتقال می­یابد، برای گیرندگان آشناست و به درک و فهم­شان نزدیک است. این پیام­ها در فرهنگ، باورها، اعتقادات و هنجارهایشان ریشه دارد و بی­نیاز از رمزگشایی­های آنچنانی بر جان و دلشان می­نشیند.