۲۷ آبان ۱۳۹۱

در تبليغ فرش دستباف شرطي سازي را از ياد نبريم

روانشناسان بر اين باورند كه ما انسان ها همه چيز را ياد مي گيريم. سخن گفتن، راه رفتن و حتي پسنديدن و علاقه مندي به يك كالا را نيز ياد مي گيريم و اين فرايند يادگيري به روش هاي گوناگوني صورت مي پذيرد كه يكي از آنها روش "شرطي سازي" است.

مبلغان كالا و خدمات نيز بر همين اساس از فرضيه شرطي‌سازي بهره فراواني مي‌برند. در اين روش، پيام تبليغاتي به يك عامل نامربوط مشروط شده و به وسيله شرط نامربوط در جامعه تنفيذ مي‌شود. 

امروزه در كشورهاي در حال توسعه نوع پوشش، شيوه آرايش، نحوه سلوك اجتماعي، شكل معماري و شهرسازي و حتي آداب و رسوم اجتماعي به شدت تحت تأثير تبليغات شرطي است.
در تبليغات تجاري شرطي سعي مي‌شود هدف‌هاي اقتصادي با شرطي ساختن افكار عمومي نسبت به يك كالا دنبال شود. استفاده از هنرپيشه‌هايي جذاب، زيبا و جوان در تبليغ كالاها از همين رو صورت مي‌پذيرد تا بيننده نوعي ارتباط و نزديكي بين خود و آن هنرپيشه احساس كند و اين احساس شرطي، وسيله خلق بازارهاي بزرگ براي كالاي مورد نظر شود.
متأسفانه تبليغ فرش دستباف با شرطي‌سازي ذهني مثبتي همراه نبوده است و به دليل ارايه تصاويري نادرست و يك سويه از اين كالا در توليدات رسانه اي، بسياري از بينندگان فرش دستباف احساس ناخوشايندي پيدا مي‌كنند. به يادآوردن دست‌هاي پينه بسته بافندگان، فضاهاي تاريك و نمناك كارگاه‌هاي توليد فرش و يا زندگي توأم با فقر و نداري بافندگان به هنگام ديدن فرش دستباف، حاصل شرطي‌شدن منفي مخاطب است. و اين اثر شرطي منفي در داستان هاي ايراني، در گزارش هاي مطبوعاتي و به ويژه در فيلم ها و برنامه هاي رسانه ملي نمودي آشكار دارد.
صدا و سيماي كشورمان همواره به اين شرطي‌سازي منفي ياري رسانده است و ديده ايم كه در بسياري از برنامه‌ها، فيلم‌ها و مجموعه‌هاي تلويزيوني، منازل ثروتمندان، دفاتر كار قشر توانگر جامعه و حتي دكور استوديوهاي برنامه‌هاي ويژه و پرمخاطب، با پاركت، سراميك يا... مفروش شده و اگر بافته اي براي تزيين روي آن قرار گرفته، منسوجات كوچك ماشيني است كه با مبلمان هماهنگ شده و از آن طرف تنها خانواده‌هاي سنتي و يا فقير در حالت نشسته روي فرش به تصوير كشيده مي‌شوند.
بديهي است كه رسانه‌هاي تصويري و توليدات بصري (اعم از فيلم، سريال، نماهنگ، تيزر و...) نقش عمده اي در پاكسازي احساس‌هاي شرطي ناخوشايند پيشين و شرطي‌سازي در جهت عكس وضعيت موجود در تبليغ فرش دستباف را بر عهده دارند. اين تبليغات به اندازه اي مي‌توانند تأثيرگذار باشند كه افكار عمومي ترديدي نداشته باشد كه مثلاً "انسان‌هاي با فرهنگ از فرش دستباف استفاده مي‌كنند" حتي اگر هيچ ارتباطي بين فرهنگ و فرش دستباف نباشد!
در مقوله شرطي‌سازي بايد دقت داشت كه حتي الفاظ و واژگان به كار رفته در تبليغ نيز اهميت ويژه اي دارند چرا كه ما احساس متفاوتي نسبت به واژه‌ها داريم. ما نسبت به واژه‌هايي همچون "گل"، "دوستي" و "مادر"، احساس شرطي مثبت و نسبت به واژه‌هاي "قتل"، "تجاوز" و "تاريكي"، احساس شرطي منفي داريم و در انتقال يك مفهوم، پيش از آنكه مغز درباره معنا داوري كند، اين لفظ است كه حس شرطي خود را به وجود مي آورد.
به دو جمله زير توجه كنيد كه هر دو عمل "بافت" را شرح مي‌دهند اما احساس متفاوتي را بر مي‌انگيزند:
- پيرزن رنجور با دست‌هاي پينه بسته اش در فضاي پرغبار و نيمه تاريك كارگاه بر دار قالي ارباب گره مي‌زد.
- سرانگشتان هنرمند و نقش‌پرداز دختر قاليباف، نقش عشق را بر ترنج قالي حك مي‌كرد.
آشكار است كه مبلغان فرش دستباف براي اينكه مخاطب ياد بگيرد كه علاقه مند و خريدار اين كالاي هنري شود، ناگزير بايد به روش شرطي سازي توجه خاص داشته باشند. 
این یادداشت در روزنامه "وطن امروز" (یکشنبه 2 مهر 91)، روزنامه ایران (ویژه خراسان)، خبرگزاری شاتا و... منتشر شده است. 

۱۵ آبان ۱۳۹۱

گردش یکسان اطلاعات؛ الزامی برای حمایت از تولید ملی


اکنون سالی که در آن پشتیبانی از تولید ملی و کار و سرمایه ایرانی به عنوان اولویت جامعه ایرانی به ویژه برای کنشگران حوزه اقتصاد مطرح شده از نیمه گذشته است و هنوز گویی علی رغم شعارها و گفته های فراوان درباره پیش نیازها و بایدها و نبایدهای دستیابی به این مهم اتفاق نظری به دست نیامده است.
در نگاه اول، رنگ و بوی اقتصادی این اولویت ملی، اذهان همگان را به گوش سپردن به خواسته ها و نیازهای مالی نهادهای تولیدی کشور فرا می خواند و انواع مشوق های دولتی و یا ممانعت از واردات تولیدات خارجی را یادآور می شود- آنچنان که در ماه های اخیر همین نکات بسیار گوشزد شده است- اما در نگاهی عمیق تر، شروط دیگری نیز برای تحقق این شعار قابل برشمردن است.
بر این باورم که یکی از مهمترین ضرورت های پیاده سازی و اجرای کامل حمایت از تولید ملی، گردش یکسان و آزاد اطلاعات در بخش های مختلف زنجیره تامین کالا و خدمات و شفاف سازی در اطلاع رسانی است.
رانت ها و ویژه خواری های اطلاعاتی در حوزه اقتصاد از جمله موانعی است که عدالت رسانه ای در گستره تولید، توزیع و صادرات را خدشه دار می کند و این نابرابری در دستیابی به اطلاعات اقتصادی موجب می شود تا گاه برخی از واسطه ها و دلالان این حوزه به سودهای کلان دست یابند و فعالان اقتصادی و تولیدکنندگان واقعی با دور بودن از اطلاعات اثرگذار اقتصادی در بزنگاه های خاص آسیب ببینند.
از این رو گردش یکسان و آزاد اطلاعات در کنار افزایش آگاهی و دانش عمومی از وضعیت واقعی اقتصاد کشور، دانستن موقعیت واقعی اقتصاد ایران در رده بندی های جهانی و اشراف بر تنگناها و کاستی های احتمالی فرایند تولید، توزیع، مصرف و صادرات تولیدات ایرانی، دسترسی سریع و دقیق و مطمئن به دانش جهانی روز و فرصت ها و تهدیدهای پیش روی کنشگران حوزه تولید و تجارت و برقراری عدالت اطلاعاتی و رسانه ای برای همه فعالان این حوزه از بایسته های حمایت از تولید ملی و کار و سرمایه ایرانی است.
در شرایطی که گاه و بیگاه از سوی بیگانگان و بدخواهان کشورمان انواع تحریم ها و تبعیض های سیاسی و اقتصادی به ایرانیان تحمیل شده و پیدایش برخی بحران های مقطعی را در عرصه اقتصاد موجب می شود، بیش از هر چیز گردش آزاد یکسان و آزاد اطلاعات است که می تواند آبی خنک بر آتش این بحران ها باشد.
در نبود آگاهی رسانی همگانی و در حالیکه مجاری رسمی اطلاع رسانی توان یا تمایلی در اقناع افکار عمومی و پاسخگویی به میل دانستن مردم و کنشگران حوزه تولید و تجارت نداشته باشند، کلاغ های شایعه بال پرواز پیدا می کنند.
کم کاری ها و یا کژکاری های سازمان ها و نهادهای موثر در فرایندهای تولیدی و اقتصادی در حوزه آگاهی رسانی و یا ایجاد تنگنا برای ابزارهای اطلاعاتی و ارتباطی، جامعه را پذیرای شایعات می کند و شایعه بی نیاز از سند و برهان تکثیر می شود و ناامنی و بی ثباتی اقتصادی پدید می آورد.
"اهمیت" و "ابهام" دو بال توانمند برای پرواز کلاغ های شایعه هستند و در بحران های اقتصادی و سیاسی این دو بال به خوبی  در کنار هم قرار می گیرند و چراغ حمایت از تولید ملی و کار و سرمایه ایرانی را کم فروغ می کنند. به ویژه در شرایطی که افکار عمومی نسبت به اخبار اقتصادی –نوسانات نرخ ارز، اثرات احتمالی تحریم ها، بهای طلا، میزان و چگونگی واردات، توانمندی و سرعت نهادهای نظارتی در عرصه اقتصاد و...- حساس می شوند و نبود اطلاعات صحیح و کامل می تواند شایعات را گسترش بخشد.
برای هماوردی و نبرد با شایعه و حمایت اطلاعاتی از تولید ملی و کنشگران حوزه اقتصاد و نیز برای حذف رانت خواری های اطلاعاتی، تنها یک راه وجود دارد و آن "اطلاع رسانی شفاف و همه جانبه و گردش یکسان اطلاعات" است.
(این یادداشت در روزنامه مغرب منتشر شد)

۳ آبان ۱۳۹۱

هرم مازلو و تبلیغ تجاری برای فرش دستباف ایران


"اقناع" گونه اي از ارتباطات جمعي است که در حوزه تبلیغات تجاری کاربرد فراوانی یافته و آگهي‌دهندگان با بهره گیری از ارتباطات جمعي براي فروش کالا به مخاطبان، دست به اقناع مي‌زنند.
در تبليغات تجاري، مبلغ به دنبال ايجاد اعتماد و رضايت در مردم است تا از طريق اين اعتماد بتواند محصولات بيشتري را به جامعه عرضه کند و در این مسیر از الگوها و شیوه های متنوعی استفاده می شود که یکی از آنها "طرح انگیزشی"است.
اين طرح بر اين فرض استوار است که آگاهي از انگيزه‌هاي مردم، تعهداتي را ميان پيام‌گذار و مخاطبانش به وجود مي‌آورد. انسان انگيزه‌ها و نيازهايي دارد که تبليغ‌کننده با دانستن آنها مي‌تواند توفيق بيشتري حاصل کند. تبليغ‌کننده چنان تبلیغ می کند که گویی پذيرفتن پيام او، يک يا چند نياز مخاطب را برآورده خواهد کرد. ترغيب کنندگاني که اين نيازها و انگيزه‌هاي ناشي از آن را ناديده بگيرند، چندان موفق نخواهند بود.
پيام‌گذار مي‌تواند انگيزه‌هاي تازه اي را در سطحی بالاتر ايجاد کند و يا انگيزه‌هاي ديگري را به انگيزه‌هاي اوليه بيفزايد. مبلغ اين کار را مي‌تواند از طريق برانگيختن تقاضاي جديد و استفاده از محرک‌هاي ايجاد انگيزه انجام دهد. يعني تقاضا براي محصول و خدمات به مشتريان را افزايش دهد و از جذابيت‌هايي استفاده کند که با انگيزه‌هاي افراد پيوند خواهد خورد.
طرح انگيزشي را بر اساس "سلسله مراتب نيازهاي مازلو" بهتر مي‌توان واکاويد:
آبراهام مازلو (روان‌شناس اجتماعي) سلسله مراتب نيازهاي انسان را به پنج گروه تقسيم کرده است که برآورده شدن هر گروه از نيازها، انسان را به نيازهاي گروه بعدي مي‌کشاند.
با آگاهي از نيازهاي مصرف‌کنندگان، مي‌توان کالايي متناسب با آن نيازها توليد کرد و يا کالاي خود را به عنوان پاسخ دهنده به آن نيازها معرفي و تبليغ کرد.
نخستين دسته از نيازهاي انسان، نيازهاي جسماني و حياتي مانند نياز به آب، غذا، سرپناه، خواب و ... هستند. فرش دستباف ايران مي‌تواند به عنوان کفپوش، پاسخگوي نياز به يک زيرانداز براي مفروش کردن کف منزل و خوابيدن و آرام گرفتن روي آن باشد.
دومين رده از نيازها، نياز به امنيت است. انسان به امنيت فيزيکي، ثبات، امنيت مالي، آرامش خاطر و مسايلي از اين دست دارد و تأکيد بر وجه سرمايه اي و پس انداز بودن فرش دستباف ايران مي‌تواند پاسخگوي گونه اي از نگراني اقتصادي براي آينده باشد. (از گذشته تا به امروز در خانوارهاي ايراني وجود فرش دستباف سرمايه اي ماندگار تلقي مي‌شده و جعفر پناهي در فيلم کوتاه "گره گشا" که يکي از اپيزودهاي فيلم "فرش ايراني" است با تأکيد بر همين نقش، سري به بانک کارگشايي زده و نقش فرش را در گره گشايي از مشکلات نشان مي‌دهد).
نياز به تعلق، مرحله بعدي نيازهاست و انسان تمايل دارد از جانب ديگران پذيرفته شود و به گروهي تعلق داشته باشد. در اين مرحله افراد کوشش دارند تا از هنجارها و باورهاي جاري در جامعه پيروي کنند و استفاده از کالاهايي با نام‌هاي تجاري معتبر و مورد قبول جامعه، نوعي پاسخ به اين نياز است. قرار گرفتن در میان استفاده کنندگان از فرش دستباف این احساس تعلق را در پی می آورد.
در رده بعدي، انسان افزون بر پذيرفته شدن از سوي ديگران، نياز به احترام و مقبوليت دارد. نياز به داشتن عزت نفس، اقتدار و حس ارزشمند بودن در اين مرحله خودنمايي مي‌کند. تبليغ بر اينکه فرش دستباف ايراني کالايي اصيل، نفيس، هنرمندانه و ارزشمند است، مي‌تواند ارضاکننده چنين نيازي در مصرف کننده آن باشد.
در آخرين مرحله نياز به خوديابي و کمال قرار دارد. انسان کالايي را خريداري مي‌کند که به او احساس لذت و خشنودي بدهد. داشتن و استفاده از فرش دستباف ایران نیز می تواند بهانه مناسبی برای این لذت جویی و خشنودی باشد.
اگر بخواهيم برپايه هرم نيازهايي که مازلو برشمرده است، به تبليغ فرش دستباف ايراني بپردازيم، گمان مي‌کنم بهتر آن است که خود را جاي خريدار قرار دهيم و بپرسيم که چه چيزهايي برطرف‌کننده نيازها و تقويت‌کننده انگيزه‌ها در خريد است:
خريد فرش دستباف ايراني تا چه حد آسايش و راحتي مرا در منزل تأمين مي‌کند و آيا زيراندازي مناسب است؟ داشتن فرش دستباف ايراني تا چه اندازه امنيت مالي مرا در آينده تأمين مي‌کند؟ داشتن فرش دستباف ايراني چقدر مرا مورد پذيرش ديگران قرار مي‌دهد؟ داشتن فرش دستباف ايراني بر نوع تفکر و طرز تلقي من نسبت به خودم چه اثري مي‌گذارد؟ داشتن فرش دستباف ايراني چه اندازه به خودباوري من کمک مي‌رساند؟
پاسخ به چنين پرسش‌هايي با تأکيد بر محاسن و ويژگي‌هاي متنوع و متعدد فرش دستباف ايران مي‌تواند تبليغي مناسب براي اين کالا باشد.

(این یادداشت در سایت های جام جم، شاتانیوز، فرهیختگان، باشگاه خبرنگاران و.... درج شده است)

۲۸ مهر ۱۳۹۱

رسانه ها نگویند سرمایه دار بد است!

دانش آموخته ظاهراً باسواد دانشگاه پاریس بود اما مروج بی سوادی و گرداگردش را افکار و اوهام عوامانه فرا گرفته بود. به میانسالی که رسید، رهبر خمرهای سرخ شد و صدها هزار نفر از مردم کامبوج را کشت فقط به خاطر اینکه پولدار بودند! می گویند روزی یارانش خیابان ها را بستند و کف دست مردم را لمس کردند وهر آن کس را که دستش زبر نبود به جرم آنکه مرفه است و کشاورز یا کارگر نیست، همانجا کشتند!
از روزگار کشتار ظالمانه "پل پوت" چند دهه بیشتر نگذشته است و این ثروت ستیزی و داراکشی افسانه ای باستانی نیست. واقعیتی نزدیک است.
این نگاه نارفیقانه با دارایی و سرمایه داری در ایران ما نیز –البته نه با چنان قساوت و کشتاری- با افت و خیزهایی وجود داشته است. ایرانیان سرمایه دار را کسی پنداشته اند که خون مردم را به شیشه می کند و دسترنج دیگران را به یغما می برد. ادبیات داستانی و تاریخی این سرزمین پر است از ذکر ثروتمندان زالوصفتی که چشم بر نامرادی های دیگران بسته اند و رفاه خود را جسته اند. و آه و فغان مردم همیشه بلند بوده است از این مرفهان بی درد.
برای آنکه سخنم را درباره این باور عمومی مستند کرده باشم اشاره به خاطرات و دست نوشته های امین الضرب (تاجر و کارآفرین عهد ناصری) خالی از لطف نیست که با احساس نگرانی نسبت به مصادره اموالش در نوشته های خود مدام بر حکمرانی قانون در بلاد فرنگ پا می فشارد و از این می گوید که در آنجا هر کس سرش به کار خودش گرم است.
این بازرگان خوشنام در وصف امنیت سرمایه و سرمایه دار در مسکو می نویسد: "... یکی دیگر وضع تجارت این مملکت است. مردم می دانند مال دارند یا ملک دارند. کسی را قدرت اینکه مال کسی را بگیرد و تعطیل نماید یا آنکه طمع کند یا ملک کسی را دست اندازی نماید ابداً، نظام قانون را طوری قرار داده است که امکان ندارد کسی بتواند به مال و املاک کسی نگاه کند".
او در جای دیگری و لا به لای سطور نامه اش به امین السلطان نوشته است: "در فرنگستان آدم و مردم و زن و بچه و دختر و پسر و حیوانات و سگها متحدند و بالاتفاق مشغول کار هستند. کشتی و شمن دوفر و کارخانجات ... از ششصد زرع زیرزمین زغال سنگ بیرون می آورند... مردم ایران تمام بیکار مانده همدیگر را می پایند چه کس چه خریده و چه خورده".
و نیز در برشمردن اوصاف پاریس چنین آورده است که: "... یکصد و ده هزار درشکه کرایه در این مملکت توی کوچه ها و بازارها حرکت می کند غیر از مخصوص مردم و غیر راه آهن. از لندن و ینگه دنیا و برلین و روسیه و اتریش هر ساعت راه آهن وارد می شود و مسافر و مال التجاره می آورد و از آن طرف می برد. صدا از احدی بلند نیست، کسی نمی فهمد چه آمد، چه رفت، چه شد...." و بعد قیاس می کند با ایران که: "همه در فکر این هستند که از همدیگر بیرون بیاورند ملک خوب و منال خوب هر کس دارد، مال آنها باشد".
با این قضاوت امین الضرب نسبت به فرهنگ غالب ایرانیان عهد قاجار که سر در کار یکدیگر دارند و سرمایه دار را به ناامنی می افکنند چه موافق باشیم و چه مخالف، به هر روی نمی توان چنین باور عمومی را یکسره نادیده انگاشت. هنوز و امروز هم گاه سرمایه دار مترادف با غارتگر و طماع و بی انصاف معنا می شود و حتی بسیاری از بروندادهای رسانه ای کشور از جمله برنامه های صدا و سیما نیز خواسته یا ناخواسته همسو با چنین باوری گام برمی دارند.
کمند برنامه هایی که سرمایه را مایه ایجاد شغل و گردش چرخ تولید بدانند. کمند یادداشت ها، گزارش ها و مصاحبه هایی که سرمایه دار را کارآفرین و در فکر معیشت خلق معرفی کنند. کمند رسانه هایی که به جای پیروی از کلیشه رایج "سرمایه بد است" به سراغ تبیین اندیشه "سرمایه می تواند خوب باشد" بروند.
بر این گمانم که باور و فرهنگ عمومی ما نیازمند پالایش و بازنگری است و این مهم بیش از همه بر عهده رسانه است.
برای دستیابی به اهداف نامگذاری های این چند ساله و امسال نیز که رنگ و بویی اقتصادی دارند، باید که "سرمایه" به سان یک ارزش شناخته شود و سرمایه دار و کارآفرین تکریم شوند.
شاید یک سوی این تکریم، جنبه حاکمیتی و تلاش نیروی قضا برای پاسداشت حیثیت اجتماعی فعالان اقتصادی و تقویت امنیت سرمایه گذاران باشد اما سوی دیگر آن تلاشی فرهنگی برای بازنگری در باورهای عمومی جامعه و آن هم به مدد رسانه هاست.
دگرگونی در باورها و نگرش مردم و متقاعدسازی افکار عمومی نسبت به تایید و تکریم سرمایه گذاران و کارآفرینان از منظر ارتباطات انسانی فرایندی زمان بر است و زدودن باورهایی که طی قرون و اعصار در ذهن و جان جامعه رسوب کرده است کار آسانی نخواهد بود اما رسانه در این عرصه توانمند است.
(این یادداشت در روزنامه ابتکار یکشنبه 9 مهرماه 91 و در صفحه 4 روزنامه وطن امروز دوشنبه 24 مهر 91 منتشر شده است)