"اعتماد" توقيف شد و "ايراندخت" لغو امتياز.
مطبوعات ايراني حال و روز خوشي ندارند و ايام فرخنده اي را از سر نميگذرانند. در اين ماههايي كه پشت سر گذاشته ايم، نه تنها روزنامههاي دو نامزد دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري يعني "كلمه سبز" و "اعتماد ملي" از انتشار بازمانده اند كه "سرمايه"، "حيات نو"، "انديشه نو" و... هم در بنبست توقيف گرفتار آمده اند و اين توقيف و تعطيليهاي اجباري، سوا از بازداشت پرشمار روزنامه نگاران و اهل قلم در همين ايام است كه وضعي ناگوار را براي آزادي مطبوعات در كشور رقم زده است.
چهارمين ركن از اركان دموكراسي در كشور ما از گذشته تا به حال همواره در فضايي آكنده از بيم و اميد، گذرگاهي نامطمئن و ناپايدار و موقعيتي دشوار و مخاطره آميز به سر برده است و گويي در بيش از يك و نيم قرني كه از ورود مطبوعات به ايران ميگذرد، مطبوعهچيهاي ايراني ناگزير از حركت در ميداني پر از مين بوده اند.
نامدارترين چهره در تاريخ تهديد و تحديد مطبوعات اين ديار كه بيش از ديگران به مانعتراشي و مينگذاري شهرت يافته است، محرمعليخان، سانسورچي دوره پهلوي است كه پس از شهريور 1320 به مدت بيش از دو دهه مايه آزار اهل قلم بود و در وصفش گفته اند: "هرچه را نميفهميد سانسور ميكرد و چون هيچ نميفهميد، همه چيز را سانسور ميكرد!".
امروز از روزگار محرمعليخان فاصله گرفته ايم و در ايامي هستيم كه رييس دولت از مخالفت خود با "بگير و ببندها" سخن ميگويد و آزادي را در ايران "نزديك به مطلق" ميپندارد اما روزنامهنگاران بيش از گذشته ناخوش احوالند.
در همين دولتي كه رييسش ميگويد: "ما هيچ برخوردي با مطبوعات نكرده ايم"، نماينده دولت در امور مطبوعات كه كسوت معاون مطبوعاتي وزارت ارشاد را بر تن دارد، كار خود را با حضور سرزده در دفاتر مطبوعاتي و نطقهاي آنچناني براي روزنامهنگاران آغاز كرد و چاشني خطابههايش گاه القابي ناروا براي مطبوعهچيها و "دلقك" خواندن ايشان بود.
پس از آن بود كه نام محمدعلي رامين در ميان جماعت روزنامهنگار با ايجاد محدوديت ناروا در خبررسانيهاي مطبوعاتي همرديف شد و تذكرهاي پياپي و عجيب به شماري از نشريات، تعيين خط مشي براي مطبوعات كه چه بنويسند و چگونه بنويسند و هشدار و انذار به آنان كه چرا فلان خبر را برجسته كرديد و به بهمان خبر كمتر پرداختيد و چرا آن يكي را كه نبايد مينوشتيد، نوشتيد و مبادا كه تصويري از فلان فرد يا رويداد منتشر سازيد و... كار را بدانجا رساند كه در ميان روزنامهنگاران ايراني معروف شده است كه محمدعليخان دارد ياد محرمعليخان را زنده ميكند!
ناگفته پيداست كه مطبوعات در كنار ديگر نقشهاي مثبت و ارزنده اي كه دارند، مجرايي رسمي و سازوكاري قانوني براي طرح آرا و نظرات شهروندان و بيان اعتراضها و انتقادهايشان به مجموعه حاكميت و دولتمردان به شمار ميآيند كه از انباشت و افزايش اين خرده گيريها و اعتراضها ميكاهند و چون سوپاپي براي اطمينان، به ثبات جامعه و دوام آرامش در آن ياري ميرسانند.
اما آنچه از رفتار و گفتار متوليان كنوني اين حوزه برداشت ميشود، نشان از نوعي نگاه افراطي، عصبي و يكسويهنگر دارد كه نقد را برنميتابد و منتقد را بهسان خصمي بيگانه ميپندارد و گويي بر آن است تا هيچ صدايي متمايل به ديگر انديشهها شنيده نشود كه البته در جامعه اطلاعاتي و ارتباطي امروز، اين نگاه محكوم به فناست و راه به جايي نخواهد برد. (*)
مطبوعات ايراني حال و روز خوشي ندارند و حكايتشان داستاني است پر آب چشم اما خبر محصور نميماند و چو در بندي سر از روزن بر ميآورد و در اين ميانه تنها اين آه و حسرت بر جاي خواهد ماند كه كاش اين همه جدال و مانع تراشيهاي فرصتسوز را ميشد به كناري نهاد.
مطبوعات ايراني حال و روز خوشي ندارند و ايام فرخنده اي را از سر نميگذرانند. در اين ماههايي كه پشت سر گذاشته ايم، نه تنها روزنامههاي دو نامزد دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري يعني "كلمه سبز" و "اعتماد ملي" از انتشار بازمانده اند كه "سرمايه"، "حيات نو"، "انديشه نو" و... هم در بنبست توقيف گرفتار آمده اند و اين توقيف و تعطيليهاي اجباري، سوا از بازداشت پرشمار روزنامه نگاران و اهل قلم در همين ايام است كه وضعي ناگوار را براي آزادي مطبوعات در كشور رقم زده است.
چهارمين ركن از اركان دموكراسي در كشور ما از گذشته تا به حال همواره در فضايي آكنده از بيم و اميد، گذرگاهي نامطمئن و ناپايدار و موقعيتي دشوار و مخاطره آميز به سر برده است و گويي در بيش از يك و نيم قرني كه از ورود مطبوعات به ايران ميگذرد، مطبوعهچيهاي ايراني ناگزير از حركت در ميداني پر از مين بوده اند.
نامدارترين چهره در تاريخ تهديد و تحديد مطبوعات اين ديار كه بيش از ديگران به مانعتراشي و مينگذاري شهرت يافته است، محرمعليخان، سانسورچي دوره پهلوي است كه پس از شهريور 1320 به مدت بيش از دو دهه مايه آزار اهل قلم بود و در وصفش گفته اند: "هرچه را نميفهميد سانسور ميكرد و چون هيچ نميفهميد، همه چيز را سانسور ميكرد!".
امروز از روزگار محرمعليخان فاصله گرفته ايم و در ايامي هستيم كه رييس دولت از مخالفت خود با "بگير و ببندها" سخن ميگويد و آزادي را در ايران "نزديك به مطلق" ميپندارد اما روزنامهنگاران بيش از گذشته ناخوش احوالند.
در همين دولتي كه رييسش ميگويد: "ما هيچ برخوردي با مطبوعات نكرده ايم"، نماينده دولت در امور مطبوعات كه كسوت معاون مطبوعاتي وزارت ارشاد را بر تن دارد، كار خود را با حضور سرزده در دفاتر مطبوعاتي و نطقهاي آنچناني براي روزنامهنگاران آغاز كرد و چاشني خطابههايش گاه القابي ناروا براي مطبوعهچيها و "دلقك" خواندن ايشان بود.
پس از آن بود كه نام محمدعلي رامين در ميان جماعت روزنامهنگار با ايجاد محدوديت ناروا در خبررسانيهاي مطبوعاتي همرديف شد و تذكرهاي پياپي و عجيب به شماري از نشريات، تعيين خط مشي براي مطبوعات كه چه بنويسند و چگونه بنويسند و هشدار و انذار به آنان كه چرا فلان خبر را برجسته كرديد و به بهمان خبر كمتر پرداختيد و چرا آن يكي را كه نبايد مينوشتيد، نوشتيد و مبادا كه تصويري از فلان فرد يا رويداد منتشر سازيد و... كار را بدانجا رساند كه در ميان روزنامهنگاران ايراني معروف شده است كه محمدعليخان دارد ياد محرمعليخان را زنده ميكند!
ناگفته پيداست كه مطبوعات در كنار ديگر نقشهاي مثبت و ارزنده اي كه دارند، مجرايي رسمي و سازوكاري قانوني براي طرح آرا و نظرات شهروندان و بيان اعتراضها و انتقادهايشان به مجموعه حاكميت و دولتمردان به شمار ميآيند كه از انباشت و افزايش اين خرده گيريها و اعتراضها ميكاهند و چون سوپاپي براي اطمينان، به ثبات جامعه و دوام آرامش در آن ياري ميرسانند.
اما آنچه از رفتار و گفتار متوليان كنوني اين حوزه برداشت ميشود، نشان از نوعي نگاه افراطي، عصبي و يكسويهنگر دارد كه نقد را برنميتابد و منتقد را بهسان خصمي بيگانه ميپندارد و گويي بر آن است تا هيچ صدايي متمايل به ديگر انديشهها شنيده نشود كه البته در جامعه اطلاعاتي و ارتباطي امروز، اين نگاه محكوم به فناست و راه به جايي نخواهد برد. (*)
مطبوعات ايراني حال و روز خوشي ندارند و حكايتشان داستاني است پر آب چشم اما خبر محصور نميماند و چو در بندي سر از روزن بر ميآورد و در اين ميانه تنها اين آه و حسرت بر جاي خواهد ماند كه كاش اين همه جدال و مانع تراشيهاي فرصتسوز را ميشد به كناري نهاد.
و اين هم يك تذكر بي ربط ديگر: تذكر به روزنامه بهار براي انتقاد به تغيير رنگ پرچم:
پاسخحذفhttp://fardanews.com/fa/pages/?cid=105507
حمید جان گاه گداری به حضور رسانه های نا متعارف که در چنین شرایطی پر رنگ تر می شوند، اشارتی کرده ای، اگر حسی بود با نگاه موشکافانه تری در این خصوص بیشتر بیاموزمان !
پاسخحذف