حكومت صفوي فرمان داده بود هر بامداد، پيش از آنكه كسي به قهوهخانهها وارد شود، ملايي بنشيند و مراجعان را به گفتن مسايل شرعي و شعر و تاريخ سرگرم كند. ملا پس از آنكه دو ساعتي مردم را مشغول ميكرد، ميگفت: "حالا ديگر وقت كار است. تشريف ببريد." و مردم اطاعت كرده، به هنگام خروج، پولي هم به ملا ميدادند.
اين شرحي است كه در مجله "هنر و مردم" (شماره 140 و 141) آمده است و به دورهاي اشاره دارد كه قهوهخانهها در ايران رونق گرفته بودند و يكي از مراكز مهم اجتماعات به شمار ميآمدند.
گسترش دامنه ارتباطات ميان فردي و گروهي در آن زمان به ويژه در قهوه خانهها كه گاه گفت و گوها را به انتقاد از حاكميت ميكشاند، موجب شد تا حكومت صفوي محدوديتهايي براي وقتگذراني مردم در قهوه خانهها قايل شود و به تدبيرهايي مانند آنچه گفته شد دست يازد.
شايد سخن گفتن از چنين محدوديتهايي براي شهروندي كه در عصر اطلاعات به سر ميبرد و كهكشانهاي گوتمبرگ و ماركني را از سر گذرانده است به شوخي شبيه باشد اما ايران اين روزها نوعي بازگشت به كهكشان شفاهي را تجربه ميكند. قطع شدن چند روزه سامانه پيامك، قطع شدن تلفنهاي همراه براي چند ساعت در روز، فيلتر شدن پايگاههاي اينترنتي، كند شدن سرعت اينترنت، انسداد شبكههاي اجتماعي مانند فيس بوك، تشديد سانسور در فضاي مجازي، فرستادن پارازيتهاي قوي روي امواج تلويزيونهاي ماهوارهاي، ايجاد محدوديت براي خبرنگاران خارجي و اصرار به خروج آنها، خودسانسوري رسانههاي مكتوب و يا اعمال فشار به آنها براي تغيير تيتر و مطلب در چاپخانهها، توقيف روزنامهها در كنار يكهتازي منبر بزرگي به نام صدا و سيما كه يكسره بر اطلاعرساني يكسويه و جانبدارانه اش اصرار ميورزد، همه و همه، شهروندان ايراني را به بازگشت به كهكشان شفاهي واداشته است.
نخستين هفته پس از برگزاري دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري، پايتخت ايران شاهد حضور خياباني شهروندان و راهپيماييهايي بود كه ارتباطات سنتي، شفاهي و چهره به چهره در آن كاركرد بسياري داشت.
در اين راهپيماييها -پيش از آنكه با دخالتهاي امنيتي و مخالفتهاي دولتي به ونداليسم و ويرانگري بينجامد-، شهروندان با آرامش و حضوري هماهنگ، تك گويي قدرت را به چالش كشيده و آراي خود را با نمادها و شعارها و اشارهها آشكار ميكردند.
در اين راهپيماييها، گروههاي گوناگون مردم به هم نزديك شده، فاصلههاي فرهنگي، فكري و طبقاتي كاهش مييافت. گروههاي مختلف اجتماعي و قومي، جوانان و سالمندان، زنان و مردان، نخبگان و تودهها، همگي در يك موج خياباني به نوعي همدلي و همگرايي ميرسيدند. افرادي گونه گون و ناهمگون، زير چتر آرمانهايي مشترك قرار گرفته و در نبود و كمبود رسانههاي ارتباطي آزاد و مستقل، خود به رسانههايي خبرساز و خبررسان بدل ميشدند.
سوا از پيامهاي سياسي و اجتماعي پنهان در اين حضور خياباني، آشكارترين جلوه اين راهپيماييها، تبديل شدن هر شهروند به يك رسانه و زيستي دوباره و پركنش در كهكشان شفاهي بود.
در نبود مجراهاي مناسب و در دسترس ارتباطي و اطلاعاتي، اين شهروندان بودند كه در حضور خياباني خود خبررسان ميشدند و با دامن زدن به ارتباطات ميان فردي و گروهي، به انتشار و تكثير پيام ميپرداختند.
مهم نبود كه تلفن و اينترنت و روزنامه و... آزادانه در دسترس نيست. هر شهروند با ارتباطات رو در رو و شفاهي خود به رسانه اي بدل شده بود كه نمايش اين گونه از ارتباطات را در تكرار جمعيت چندصد هزار نفري و ميليوني در روزهاي متوالي ميشد به تماشا نشست.
ما در شرايطي كه دسترسي آزاد به اطلاعات و ارتباطات به حداقل رسيده است، بازگشت به كهكشان شفاهي و ارتباطات سنتي را تجربه ميكنيم.
اين شرحي است كه در مجله "هنر و مردم" (شماره 140 و 141) آمده است و به دورهاي اشاره دارد كه قهوهخانهها در ايران رونق گرفته بودند و يكي از مراكز مهم اجتماعات به شمار ميآمدند.
گسترش دامنه ارتباطات ميان فردي و گروهي در آن زمان به ويژه در قهوه خانهها كه گاه گفت و گوها را به انتقاد از حاكميت ميكشاند، موجب شد تا حكومت صفوي محدوديتهايي براي وقتگذراني مردم در قهوه خانهها قايل شود و به تدبيرهايي مانند آنچه گفته شد دست يازد.
شايد سخن گفتن از چنين محدوديتهايي براي شهروندي كه در عصر اطلاعات به سر ميبرد و كهكشانهاي گوتمبرگ و ماركني را از سر گذرانده است به شوخي شبيه باشد اما ايران اين روزها نوعي بازگشت به كهكشان شفاهي را تجربه ميكند. قطع شدن چند روزه سامانه پيامك، قطع شدن تلفنهاي همراه براي چند ساعت در روز، فيلتر شدن پايگاههاي اينترنتي، كند شدن سرعت اينترنت، انسداد شبكههاي اجتماعي مانند فيس بوك، تشديد سانسور در فضاي مجازي، فرستادن پارازيتهاي قوي روي امواج تلويزيونهاي ماهوارهاي، ايجاد محدوديت براي خبرنگاران خارجي و اصرار به خروج آنها، خودسانسوري رسانههاي مكتوب و يا اعمال فشار به آنها براي تغيير تيتر و مطلب در چاپخانهها، توقيف روزنامهها در كنار يكهتازي منبر بزرگي به نام صدا و سيما كه يكسره بر اطلاعرساني يكسويه و جانبدارانه اش اصرار ميورزد، همه و همه، شهروندان ايراني را به بازگشت به كهكشان شفاهي واداشته است.
نخستين هفته پس از برگزاري دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري، پايتخت ايران شاهد حضور خياباني شهروندان و راهپيماييهايي بود كه ارتباطات سنتي، شفاهي و چهره به چهره در آن كاركرد بسياري داشت.
در اين راهپيماييها -پيش از آنكه با دخالتهاي امنيتي و مخالفتهاي دولتي به ونداليسم و ويرانگري بينجامد-، شهروندان با آرامش و حضوري هماهنگ، تك گويي قدرت را به چالش كشيده و آراي خود را با نمادها و شعارها و اشارهها آشكار ميكردند.
در اين راهپيماييها، گروههاي گوناگون مردم به هم نزديك شده، فاصلههاي فرهنگي، فكري و طبقاتي كاهش مييافت. گروههاي مختلف اجتماعي و قومي، جوانان و سالمندان، زنان و مردان، نخبگان و تودهها، همگي در يك موج خياباني به نوعي همدلي و همگرايي ميرسيدند. افرادي گونه گون و ناهمگون، زير چتر آرمانهايي مشترك قرار گرفته و در نبود و كمبود رسانههاي ارتباطي آزاد و مستقل، خود به رسانههايي خبرساز و خبررسان بدل ميشدند.
سوا از پيامهاي سياسي و اجتماعي پنهان در اين حضور خياباني، آشكارترين جلوه اين راهپيماييها، تبديل شدن هر شهروند به يك رسانه و زيستي دوباره و پركنش در كهكشان شفاهي بود.
در نبود مجراهاي مناسب و در دسترس ارتباطي و اطلاعاتي، اين شهروندان بودند كه در حضور خياباني خود خبررسان ميشدند و با دامن زدن به ارتباطات ميان فردي و گروهي، به انتشار و تكثير پيام ميپرداختند.
مهم نبود كه تلفن و اينترنت و روزنامه و... آزادانه در دسترس نيست. هر شهروند با ارتباطات رو در رو و شفاهي خود به رسانه اي بدل شده بود كه نمايش اين گونه از ارتباطات را در تكرار جمعيت چندصد هزار نفري و ميليوني در روزهاي متوالي ميشد به تماشا نشست.
ما در شرايطي كه دسترسي آزاد به اطلاعات و ارتباطات به حداقل رسيده است، بازگشت به كهكشان شفاهي و ارتباطات سنتي را تجربه ميكنيم.
چه تجربه شومی!
پاسخحذفاميدوارم برگشت به كهكشان شفاهي نويد دهنده بازگشت به مبادلات پاياپاي و دادخواهي از واليان به صورت حضوري و ديگر نشانه هاي تمدن هاي دغيانوسي نباشد
پاسخحذفkhosham miyad khoob bikariyo khiyal pardaz.mese kabkam saro kardi zire barf.migan kasi ke nakhad hesayat beshe ba didankhoda ham hedayat nemishevo vaghiyato enkar mikone,barasham hezar ta dalil miyare.
پاسخحذف