۲۲ مرداد ۱۳۸۸

صندلی نوشته ها

"عشق را بنیاد بر ناکامی است"!
این عبارت را نه از رادیو و تلویزیون شنیدم و نه در کتاب و نشریه ای خواندم. مصرعی نیک بود که با خطی بد بر پشت صندلی اتوبوس نوشته شده بود. کسی برای نوشتن حرف دلش جایی بهتر از آن نیافته بود و از صندلی اتوبوس به‌سان رسانه ای ارزان و در دسترس برای انتقال عمومی پیامش بهره برده بود!
دیگری در کنار این نوشته به رنگی دیگر نوشته بود: "می نویسم یادگاری تا بماند روزگاری / گر نباشم روزگاری، این بماند یادگاری"! بی اندیشه آنکه اتوبوس‌ها زودتر از آدمیان مستهلک می‌شوند و صندلی هایشان زودتر از بدنه اصلی‌شان و چه ناماندگار است این پیام! صندلی نویسی سالیان درازی است که در ایران ما رایج است و بسیارند شهروندانی که از صندلی ها نیز همچون دیوارها، درختان، تیرهای چراغ برق، در و دیوار سرویس‌های بهداشتی در اماکن عمومی، باجه‌های تلفن و… به عنوان تابلوی تبلیغاتی و رسانه ای همگانی بهره می‌برند.
گروهی نام خود را به قصد شهرت، ماندگاری، هنرنمایی یا… حک می‌کنند و برخی طنازی و شوخ طبعی خود را با عباراتی که می‌نویسند، به رخ مخاطبان می‌کشند.
نمونه را کسی نوشته بود:"ارایه بلیت، نشانه ترسو بودن شماست" و آن دیگری افزوده بود: "در صورت نداشتن بلیت، از در وسط فرار کنید".
یکی هم پشت یک صندلی که کنده کاری‌ها جای سالمی روی آن باقی نگذارده بود، چنین نوشته بود که: "لطفاً پس از خوردن صندلی، دندان‌هایتان را مسواک بزنید"!
رجزخوانی‌های میان گروه‌های اجتماعی هم بخشی از محتوای پیام‌های حک شده بر صندلی‌ها را تشکیل می‌دهد چنان که برای نمونه ستیز میان دختران و پسران و یا کری خواندن میان طرفداران دو تیم استقلال و پرسپولیس، از پیام‌های همیشگی مندرج در این رسانه سیار است. هرکدام از دختران و پسران با نیت رو کم کنی، جنس مخالف را خارج از دایره انسانیت قلمداد کرده و انجمن حمایت از آنان را تشکیل می‌دهند و یا در برابر عبارت "آبی رنگ عشقه" می‌نویسند: "قرمزته، سرورته".
شعارهای سیاسی و اقتصادی که بیشتر دارای بار منفی نسبت به دولت و حاکمیت است، یکی از گونه‌های پرطرفدار و ثابت پیام‌های صندلی نوشته‌هاست و نام هنرپیشگان، هنرنمایی با نام فردی که محبوب نویسنده پیام است و ترسیم قلبی با تیری شکسته که بر آن نشسته است و… هم از دیگر مواردی است که بر صفحه این رسانه‌های سیار به چشم می‌خورند.
صندلی اتوبوس، برای برخی نقش یک دفترچه تلفن عمومی را ایفا می‌کند و برای بعضی دفترچه خاطرات همگانی. گاهی به چشم تابلوی اعلانات به آن می‌نگرند و گاه صفحه ای برای نقاشی و حکاکی و هنرنمایی و از همین روست که آنرا همچون یک رسانه می‌بینم.
پس: "صندلی یک رسانه است"
ما ایرانی‌ها از گذشته‌های دور و باستانی خود استاد در پدید آوردن رسانه بوده ایم و هنوز سنگ نگاره‌های بر جای مانده در غارها و دیوارنگاره‌های باستانی این سرزمین کهن، در حال انتقال پیام‌های پیشینیان ما هستند. هنوز کتیبه بیستون که آن را بزرگترین و کهن‌ترین روزنامه سنگی دنیا خوانده اند، به پیام‌رسانی به نسل‌های بعدی مشغول است.
همین اواخر هم هنوز این دیوارها بودند که به خواست ایرانیان به رسانه بدل شدند و در گیرودار وقوع انقلاب اسلامی، نقش پیام‌رسانی اثربخش و فراگیر را بر عهده گرفتند.
مردمی که از سنگ سخت، رسانه ای به نام دیوار پدید می‌آورند، آشکار است که ابر فشرده صندلی‌ها را به آسانی در خدمت خواهند گرفت و این نگاه البته فارغ از وجه متعارض صندلی‌نویسی با فرهنگ است.
بر این باورم که نگارش بر صندلی‌ها به تمامی دور از فرهنگ و رفتاری ناشایست است که از آن به تخریب اموال عمومی یاد می‌شود و هزینه‌های فراوانی بر اجتماع تحمیل می‌کند. بر این باورم که ای کاش معلم کلاس اول پیش از آنکه نوشتن ناممان را به ما بیاموزد -که برخی‌مان به سرعت آن را بر نیمکت‌های مدرسه حک کنیم-، سهم ما در سلامت شهرمان را بیاموزد. بر این باورم که صندلی‌ها نباید تخته سیاهی برای مشق‌های ما باشد چرا که دیگر آموزگاری کنارمان نیست تا به آسانی غلط‌هایمان را پاک کند. بر این باورم که…
اما رسانه ای به نام صندلی، یک واقعیت حاضر است و نمی‌توان نادیده اش گرفت. شاید هم بتوان با خواندن پیام‌های حک شده بر آن، گذشت زمان را از یاد برد و در کنار خواندن روزنامه، خیره شدن به مسافرانی که هرکدام به نقطه ای زل زده اند و با یک دست میله افقی بالای سرشان را چسبیده اند و یا چشم دوختن به تصاویر گذرای خیابان‌ها، تا رسیدن به مقصد با صندلی نوشته‌ها سرگرم شد.

۴ نظر:

  1. نامردا جدیدا از این صندلی پلاستیکی ها کار گذاشتن که دیگه آدم نتونه روش حکاکی کنه و بروز احساسات بده... :)

    پاسخحذف
  2. یه راه خوب اینه که تو هر اتوبوسی یه تخته سیاه بذازن تا هرکی هرچی دل تنگش میاد توش بنویس تازه از ماهواره هم سالمتره

    پاسخحذف
  3. هدف كيفيت رسانه را مشخص مي كند اگر هدف درست باشد رسانه هر چيزي مي تواند باشد (م.ل)

    پاسخحذف
  4. تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است
    ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است

    پاسخحذف