۱۳ شهریور ۱۳۸۸

فرش به سان رسانه ای کهن

هنوز پانصد سالی مانده بود به میلاد مسیح که ایرانیان هنرمند و چیره‌دست، همچنان که در کشاورزی و ذوب فلزات و سفالگری مهارت اندوخته بودند، در کار بافت نیز به اندازه ای از زبردستی رسیدند که دستبافته ای چون فرش "پازیریک" را آفریدند.
یادگاری که سده‌های متمادی در میان یخ‌های دره آلتایی پنهان بود و سر آخر باستان‌شناسی که به واکاوی گور پادشاهان سکایی سرگرم بود، پیدایش کرد و بی‌درنگ از شباهت آن به نقش برجسته‌های تخت جمشید سخن گفت. فرش 2500 ساله ای که پازیریک نامش دادند، رخ نمود تا از دیرینگی هنر- صنعت بافت در میان ایرانیان بگوید و انسان این عصر را با اندیشه و خرد و هنر انسان روزگاران کهن آشنا سازد.
بر این باورم که فرش نیز همچون دیگر یادگارهای کهن این سرزمین که تاریخ و تمدن دیرینش را چونان حافظه ای تاریخی همراه خویش ساخته اند، همچون سفالینه‌های منقوش شوش و سیلک، همچون مفرغ‌های لرستان، همچون سنگ نوشته‌های بیستون و همچون کتاب‌های تصویری مانی، از نگرش‌ها و گرایش‌های پیشینیان ما سخن می‌گویند و راه ارتباط ما با آنانند. گویی رسانه ای هستند که هماره پیام فرهنگ، تمدن و هنر ما را انتشار می‌دهند و از پس سده‌ها و هزاره‌ها همچنان به پیام‌رسانی سرگرمند.

فرش نه تنها در ازمنه دور که امروز نیز ویژگی رسانه ای دارد و ابزاری برای بیان اندیشه به بینندگان است. طرح‌ها و نقوش، بازی رنگ‌ها و سایه روشن‌ها، ترکیب‌بندی و اندازه‌ها، نوع بافت و مواد مصرفی در فرش، نه تنها پیام پیشینیان را به ما می‌رساند که پیام امروزیان را نیز به باشندگان دیگر سرزمین‌ها و به نسل‌های پسین منتقل می‌کند.
طراح و بافنده در نگاره‌هایی که بر فرش پدید می‌آورند، انگاره‌های ذهنی خود را پیاده کرده و خواسته‌ها، ارزش‌ها و آرزوهایشان را ماندگار می‌سازند. گاه از حکایت حال خویش سخن می‌گویند، گاه نمادهای اسطوره ای کهن را تکرار می‌کنند و گاه برداشتی تجریدی از آنچه پیرامون خویش می‌بینند را ترسیم می‌کنند.
نمونه را برای زمینی کردن پردیس، باغ بهشت را در فرش می‌آورند و با قرار دادن حوض آبی در مرکز آن به نام "ترنج"، فضای گلستان و بوستانی بهشتی را پیرامونش نقش می‌زنند.
نمونه را از "درخت" به عنوان نمادی اسطوره ای به نشانه نوزایی، منبع زندگی و بی‌پایانی و از "نیلوفر آبی" به‌سان یادگاری از افسانه میترا و آیین آن بهره می‌برند.
نمونه را از نقشمایه باستانی "سواستیکا" به هیبت "گردونه خورشید" و با اشاره به مرکزیت خورشید در تمدن ایران باستان بهره می‌جویند و یا نگاره "بته" را به سان درخت سروی که تارکش از باد خم شده، به نشانه خرمی و همیشه بهاری نقش می‌کنند.
نمونه را در گبه‌های عشایری که قصه رمه و شبان و آب و آفتاب و کوچ و دلدادگی عروس و داماد و اسبی که به سیاه چادر عشق می‌رود را به تصویر می‌کشند و یا در دستبافته‌های ترکمنی که نشانه (تمغا) یا توتم (اونقون) طایفه خویش را نقش می‌زنند.
و فرش نه تنها رسانه ای برای رساندن پیام طراح و بافنده آن که سخنگویی برای فرهنگ، هنر، تمدن، اقتصاد و زیست ایران و ایرانی هم هست.
گفته اند که رسانه‌ها دارای بار فرهنگی و اجتماعی هستند و مگر جز این است که فرش دستباف ایران بار سترگی از تاریخ و تمدن ایرانی را بر دوش می‌کشد و برای قرن‌های متمادی به اقتصاد، اشتغال و معیشت خانوارهای ایرانی گره خورده است؟
گفته اند که هر رسانه ای زبان، سبک، فن، نظام نشانه گذاری، سنت و زیبایی‌شناسی ویژه خود را دارد و مگر جز این است که فرش دستباف ایران در طراحی، رنگرزی و بافت، در جنس و اندازه و... صاحب زبان و بیانی خاص، فنون و تکنیک‌هایی ویژه، نمادها و نشانه‌هایی انحصاری و زیبایی‌شناسی یگانه خویش است؟
گفته اند که رسانه‌ها دنیایی را به ما نشان می‌دهند که گرچه حقیقی به نظر می‌رسد اما مجازی است و مگر جز این است که دنیای ترسیم شده بر گستره فرش دستباف ایران برداشتی نمادین و مجازی از حقیقت است؟
گفته اند که رسانه‌ها پیام‌ها را یکسان انتشار می‌دهند اما دریافت معناها از سوی مخاطبان یکسان نیست و معانی در ذهن آدمیان متفاوتند و مگر جز این است که پیام‌های نهفته در فرش دستباف ایران نیز برای هر مخاطبی به گونه ای رمزگشایی می شود و هر کسی از ظن خود یارش می‌شود؟
گفته اند که در رسانه‌ها نمی‌توان شکل و محتوا را جدا از هم دانست چرا که این دو بر هم اثرگذارند و مگر جز این است که در فرش دستباف ایران نیز اندازه، جنس مواد اولیه، کیفیت و نوع بافت، شیوه رنگرزی و... بر محتوای پیام اثر می‌گذارد؟
گفته اند که رسانه‌ها با بهره‌گیری از وانموده‌ها، واقعیت‌ها را بازسازی می‌کنند و تصاویر رسانه‌ها عینی نیستند و مگر جز این است که بر فرش دستباف ایران نیز وانمایی واقعیت را شاهدیم و نمونه را تمثیلی از بهشت حقیقی بر آن نقش می‌شود؟
گفته اند که بعد زیبایی‌شناسی مخاطب از رسانه، بستگی به توان او در فهمیدن، لذت بردن و ارزش‌یابی محتوای پیام‌های آن رسانه از دیدگاه هنری دارد و مگر جز این است که مخاطب فرش دستباف ایران نیز به اندازه درک و توان خود از زیبایی‌ها و پیام‌های نهفته در آن بهره می‌برد؟
بر این گمانم که این رسانه عهد کهن را بیش از اینها باید واکاوید.

۴ نظر:

  1. اين مطلب در سامانه اطلاع رساني مركز ملي فرش ايران هم قرار گرفته است:
    http://incc.ir/fa/News/FormDisplay.aspx?ID=2803

    پاسخحذف
  2. لينك اين مطلب در سايت اطلاع رساني فرش (كارپتور):
    http://www.carpetour.com/fa/emagazine.asp?p=2013&AID=19345

    پاسخحذف
  3. یه مطلب راجع به ارتباط اب و هوا و نقش فرش ندارین؟

    پاسخحذف
  4. لينك اين مطلب در وبلاگ پورشافعي:
    http://carpet-culture-art.persianblog.ir/post/6

    پاسخحذف