واقعاً که چه دورانی بود! یک ضبط صوت «آیوا» داشتیم که فقط برای پخش کاستهای شجریان و ناظری بهکار میآمد. داشتن «ویدئو» اصلاً به مخیلهمان هم نمیآمد. یک روز یکی از بچههای مدرسه، ما را به خانهشان دعوت کرد و از توی کمد دیواری چیزی را که در پارچه پیچیده بود درآورد و تازه فهمیدیم که «ویدئو» چه شکلی است! نشستیم یک فیلم از «بروسلی» و یکی هم از «جکیچان» دیدیم. تمام مدت سرشار از احساس گناه بودیم. هنوز هم یاد آن روز که میافتم کلی میترسم!..."
این جملات بر زبان یک نوجوان دهه شصت جاری بود. جملاتی که خاطرات مشترک بسیاری از همنسلان ماست. خاطراتی که برای نسلی که با اینترنت و ماهواره چشم بر جهان میگشاید، عجیب و دور است.
امروز رسانهها گونهگون شده اند و پرشمار. آسمان پر است از چاپارهای بادپیما و تیزرویی که یکسره در آمد و شدند و خبر جابهجا میکنند و پیام میرسانند. امواجی نادیدنی که دریچه میگشایند و چشماندازهایی تازه برای دیدن و بیشتر دیدن فرارویمان مینمایانند. چشم و گوشمان را با شتابی فزاینده باز میکنند تا خود و جهانمان را بیشتر و بهتر بشناسیم.
دیگر مجال آن نیست که کسی به دیگری بگوید حق آنچنان است که من میگویم و لاغیر. دیگر شدنی نیست که تنها یک صدا، یک نگاه، یک اندیشه، یک رأی ترویج شود و غیر آن خاموش و ناپدید شوند. دیگر چشم و گوش آدمیان در اطراف و اکناف عالم باز شده است و "پیام" به هر طریق ممکن خود را به سمع و نظرشان می رساند.
پریرو تاب مستوری ندارد / چو در بندی، سر از روزن برآرد
و با این همه باز قصه "منع و محدودیت" در برابر شهروندانی که "به دنبال آگاهی" هستند روایت می شود و فراموش میکنند که "منع چو بیند، حریصتر شود انسان".
این روزها هم حکایت دیگری از "منع" نقل محافل است و این بار مجلسیان و دولتیان نیز به اخبار و شایعات مطرح شده در این باره واکنش نشان داده اند: "پارازیتهای ماهواره ای".
آنتنهای بشقابی برای دریافت امواج شبکههای ماهواره ای در جای جای ایران ما –با وجود ممنوعیت قانونی- روی بامها خودنمایی میکنند و حتی در دور افتادهترین مناطق نیز میتوان رویش قارچگونه آنها را شاهد بود. و مگر میتوان حکم داد که ایرانیان تنها به قصد رویت پایکوبی و دستافشانی بر صفحه تلویزیونها اجازه رویش این قارچها را بر بامها داده اند؟! نه! بیشینه آنان به دنبال دست یافتن به اخبار و اطلاعات هستند. میخواهند بدانند بیهیچ حد و مرز و مانع و رادعی. میخواهند صداهای دیگری را نیز بشنوند. میخواهند چهرههای دیگری را نیز ببینند. میخواهند با روایتهای دیگری نیز آشنا شوند. میخواهند بدانند و بشناسند.
این بدان معنا نیست که هرچه از آن سوی مرزها سوار بر امواج بادپیما به نزد ما میآید درست است. هرگز! هر رسانه ای و هر بنگاهی که در کار خبرپراکنی است، سمتی دارد و سویی. آنان نه بیطرفند و نه دلسوزی برای ما هدف غاییشان است. هر کس در این میان بهره خود میجوید و منفعت خویش طلب میکند هرچند که در پس پردهای از "بیطرفی رسانه ای" پنهان شده باشد.
اما آیا راه درست رویارویی با امواج بیگانه، اقدام سختگیرانه و بگیر و ببند است؟ آیا نمیدانیم که "از شیشه گر گلاب رود، بو نمیرود"؟
صدا و سیمای این دیار بی درنگ پس از پایان یافتن انتخابات دهم ریاست جمهوری، جشن پیروزی به راه انداخت و اجازه پخش کوچکترین آوایی از سوی معترضان به نتایج اعلام شده را نداد. این رسانه شتابان خود را از رسانه ای بیطرف و میانجی دور ساخت و خود به یک سوی منازعه بدل شد و خواسته یا ناخواسته شهروندانی را که در پی دانستن بودند، به رسانههای بیگانه حوالت داد.
آشکار بود که وانهادن امر آگاهیرسانی به امواجی که از آن سوی آبها می آمدند، بر ناآرامیها میافزاید و باز چاره را در افزون ساختن "منع" دیدند و پدیده "پارازیت" رخ نمود.
ارسال پارازیتهای ماهواره ای -که به جای شبکههای غیراخلاقی، شبکههای سیاسی را هدف گرفته بودند- به علت گستردگی و درازمدت شدن از گپ و گفت میان شهروندان به مجلس و دولت کشید و ابراز نگرانیها درباره اثرات زیانبار این امواج بر سلامت جسم و روان شهروندان، اهمیتش را افزون ساخت.
رسانهها از پیامدهایی چون سردرد، سرگیجه، واکنشهای عصبی، خستگی، ناشنوایی، اختلالات هورمونی منتهی به ناباروری، التهابات و سرطانهای پوستی و ... در اثر تداوم انتشار این پارازیتها خبر دادند و اعضای کمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی به در خطر بودن سلامت شهروندان هشدار دادند و البته وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات ارسال این پارازیتها را کار خود ندانست!
آنان که به خاطرهبازی با رخدادهای دهه شصت آشنایند، نیک میدانند که ایجاد موسسه رسانههای صوتی و تصویری (ویدئو کلوپها)، تولید، برنامهسازی و خوراکدهی محتوایی از شبکههای رو به افزایش سیما و مسایلی از این دست، توانست ویدئو را از منع به در آورد و نشستن پای این دستگاه، از عملی مجرمانه به عملی فرهنگساز بدل شود. اما آیا متولیان رسانه رسمی کشور و نیز ارسالکنندگان پارازیتهای ماهواره ای همچنان میخواهند تکصدایی را رواج دهند و بر طبل "منع" بکوبند؟ آیا باور ندارند که پیام از هر طریق ممکن خود را به سمع و نظر مخاطبان میرساند؟!
با سلام
پاسخحذفدر این هنگامه که به واسطه اعمال خشونت آمیز بعضی افراد در جمهوری اسلامی، این جمله شنیده میشود که شاه و ساواک یک هزارم این شکنجه ها را نکرده است.
برای سنجیدن درستی این ادعا ،شما را به خواندن این نوشتار دعوت می کنم.
همراه با خاطرات و گفتارهایی از لطف الله میثمی - مهدی بازرگان(ره) - مازیار بهروز- یرواند آبراهامیان- احمد احمد
در دوران پیش از انقلاب مردم بسیاری خود را از داشتن تلویزیون بدلیل ضدمذهبی دانستن محروم می کردند امروز چه شده است که آنتن بشقابی را روی پشت بام هر تهرانی و مشهدی و شیرازی که هیچ روی پشت بام های واحه های کوچک کویری می توانی بیابی چه راست گفت که :در مقابله دین و آزادی ،بازنده نهایی دین است .
پاسخحذفدر مقابله دین و آزادی ،بازنده نهایی دین است .
پاسخحذفI agree with you
پاسخحذفبچه که بودم پدرم صندوقچهای داشت که مدارکش را در آن میگذاشت و همیشه مرا از دست زدن به آن منع میکرد.
پاسخحذفچه لذتی داشت روزی که دور از چشم پدرم به سراغ صندوقچه رفتم و درونش را دیدم. اگرچه هرگز نفهمیدم که چرا پدرم آنقدر اصرار داشت که سراغ صندوقچه نروم.