۳۰ آذر ۱۳۸۸

کوچ پیرمرد و قدرت نمایی رسانه های نوپدید

خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی ایران مانده بود سردرگم که خبر را چگونه بازتاب دهد. دیگر خبرگزاری‌های رسمی نظام هم در این سردرگمی همراه بودند. تیتر و متن خبر خود را چندین بار تغییر دادند. "فارس" که پیشوند "ایت الله" را در کنار نامش نهاده بود، دقایقی بعد به تقلید از "ایرنا" نوشت: "منتظری درگذشت".
کمی بعد از آن در متن خبر هر آنچه محتوای مثبت بود حذف شد و در یادکرد از پیشینه او یکسره باری منفی به خبر داده شد. هنوز دقایقی نگذشته بود که باز با حذف برخی جملات، از نیش تند قلمشان کاستند و راه میانه برگزیدند.
و این بازی با پس و پیش کردن واژه‌ها همچنان ادامه داشت. صدا و سیمای کشورنیز کوشش داشت تا روشن نشدن موضع رسمی نظام، چشم و گوش بر این خبر ببندد و در نشر خبر درنگ کند و این همه بود تا پسین یکشنبه 29 آذرماه که پیام رهبری نظام در تسلیت درگذشت "فقیه بزرگوار آیت الله آقای حاج شیخ حسینعلی منتظری رحمت الله علیه" صادر شد و رسانه‌های رسمی تکلیف خود بازشناختند.

بیش از بیست سال بود که کسی تصویری از او بر صفحه تلویزیون و یا در صفحات روزنامه‌ها ندیده بود. بیش از دو دهه بود که سخنانش در هیچ رسانه ای در کشور امکان انتشار نداشت. سال‌ها بود که برای نامش در رسانه‌های رسمی کشور جز به تحقیر و تخفیف و همراه با القابی نکوهیده همچون "ساده لوح" جایی نبود. سالیان درازی بود که اویی که زندان و شکنجه و تبعید را از سر گذرانده و تا مرجعیت و قائم مقامی رهبری پیش رفته بود، از عرصه اطلاع‌رسانی رسمی در همه ابعاد نوشتاری، شنیداری و دیداری به کناری نهاده شده بود و حتی نزدیکی به او خود بهانه ای برای همسایگی با جرم بود.
صحنه نمایش روشن وشفاف است. در یک سو رسانه‌های اصلی و مقتدر کشور که تنها نیم نگاهی با اکراه به خبر درگذشت یک مرجع تقلید دارند و در سویی دیگر پیرمردی بی‌رسانه و سال‌ها مأنوس با تنهایی که اینک بار سفر به دیار ابدی بسته است.
اگر دنیا در سالیانی پیش از این توقف کرده بود، پایان این صحنه آشکار بود. پیرمرد همچنان که در این سال‌ها به خلوت خود خو کرده بود، در تنهایی و سکوت در جمع کم‌شماری از بستگان و مریدان مشایعت می‌شد و بر بستری از خاک می‌آرمید.
دنیای امروز ما اما رسانه‌های گونه‌گونی به خود می‌بیند. رسانه‌های نوپدیدی که حتی غول‌های رسانه ای پیشین را به واکنش وا داشته اند. دیگر رادیو، تلویزیون و مطبوعات توانمندی‌های گذشته خویش را از کف داده اند و در هماوردی با رسانه‌های تازه بیمناکند. امروز رسانه‌هایی آمده اند که در بند تأیید و تکذیب‌ها نمی‌مانند. در قواعد و قوانین خشک و رسمی خبر و خبرنگاری دست و پا نمی‌زنند. برای انتشار خبر در انتظار اذن و دستور فرادستان نمی‌مانند. نه در تنگنای ادبیات گرفتار می‌مانند و نه سلسله مراتب اداری برایشان معنا دارد. به تمامی با هزینه‌های تولید و نشر خبر بیگانه اند و به سرعت می‌سازند و می‌پراکنند.
تلفن‌های همراه از هر شهروندی یک خبرنگار ساخته اند که دوربین به همراه دارد و عکس می‌گیرد و فیلم می‌گیرد و با فناوری بلوتوث انتشار می‌دهد و پیامک می‌فرستد و با اتصال به اینترنت به شبکه ای گسترده و شگرف پیوند می‌خورد و خبرش را آن‌سان که در گمان ناید تکثیر می‌کند و جهانی می‌کند.
وبلاگ‌ها موهبتی شده اند تا شهروندان بی‌آنکه پس از تأیید صلاحیت‌های گوناگون ماه‌ها و بلکه سال‌ها در انتظار دریافت اجازه انتشار نشریه‌شان از سوی هیأت نظارت بر مطبوعات باشند و بی‌آنکه به هزینه‌های انسانی و مادی چاپ یک جریده بیندیشند، به آسانی به مقام سردبیری نایل آیند و هرچه دل تنگشان می‌خواهد بر صفحات اینترنت انتشار دهند.
شبکه‌های اجتماعی در گستره وب از "فیس بوک" تا "اورکات" و "توییتر" دنیایی را ساخته اند که شهروندان آن می‌توانند پیام دلخواهشان را چه نوشتاری باشد چه دیداری یا شنیداری و یا ترکیبی از اینها به سرعت و به آسانی به دیگران ارسال کنند و بی‌آنکه در اندیشه فاصله جغرافیایی و محدودیت‌های این‌چنینی باشند، یکدیگر را کنار هم و در دسترس بیابند.
پس ماجرا دیگر گونه است. از این روست که مردم منتظر نمی‌مانند تا همه چهره‌های شاخص نظام یک به یک پیام‌های تسلیت بفرستند تا نوبت به سوگواری ایشان برسد. منتظر نمی‌مانند تا خبرگزاری‌های رسمی در چگونه خواندن نام او که آقا" باشد یا "شیخ"، "حسینعلی" باشد یا "آیت الله" به تفاهم برسند. منتظر نمی‌مانند تا ببینند رییس دولتی که برای جان‌باختگان آتش‌سوزی در یک کاباره در روسیه اظهار اندوه کرده و برای بازماندگان آن حادثه صبر و اجر طلبیده بود، حاضر خواهد بود برای رحلت یک مرجع تقلید در داخل کشور غمی به خود راه بدهد یا نه. منتظر نمی‌مانند تا رادیو و تلویزیون آنان را به سوگواری فرابخواند. منتظر نمی‌مانند تا صبح فردا برسد و ببینند آیا تصویر آن فقید بر صفحات روزنامه‌ها نقش می‌بندد یا نه. منتظر هیچ واکنش آگاهی‌رسان و خبردهنده ای از سوی رسانه‌های رسمی نمی‌مانند و خود دست به کار می‌شوند.
اینچنین است که پیامک‌ها پیاپی خبر از کوچ پیرمرد می‌دهند. ایمیل‌ها خبر را تکثیر می‌کنند. وبلاگ‌ها به سوگ می‌نشینند. شبکه‌های اجتماعی در پهنه اینترنت سوگمندانه آگاهی‌رسانی می‌کنند...
و بدین‌سان بی‌آنکه صدا و سیما با ویژه برنامه‌های سوگوارانه به مرثیه‌سرایی برای او پرداخته باشد و بی آنکه مطبوعات مجالی برای خبررسانی و فراخواندن مردم داشته باشند، رسانه‌های نوپدید توان خویش را به رخ رسانه‌های پایدار پیشین می‌کشند و در زمانی کوتاه، جماعتی انبوه برای تشییع پیکر پیرمرد مهمان قم می‌شوند.

۲ نظر:

  1. سبزی نام حسین"منتظری" را با سرخی خون حسین(ع) پیوند بزنیم تا سپیدی فریاد الهی مان به اوج آسمانها امتداد پیدا کند

    پاسخحذف
  2. این قانون دنیای جدید است:
    هرکس یک رسانه است

    پاسخحذف