۷ مرداد ۱۳۸۹

کفاف کی دهد این باده ها به مستی ما؟!

دیروز ریموت کنترل تلویزیون – فرهنگستان ادب پارسی برابرنهادی برای این واژگان یافته است آیا؟- در دستم بود و در جست و جوی چیزی در خور دیدن بر دکمه هایش می‌فشردم. صدای کامران نجف زاده را شنیدم و مکثی کردم تا ببینم این بار از فرانسه چه سوغات آورده است.
از کشف جسد هشت نوزاد در باغچه ای خبر می‌داد و تصاویری پخش می‌شد که تولیدی خودش نبود و از شبکه‌های دیگر وام گرفته بود. باز هم انتشار یک لکه سیاه دیگر در زندگی فلاکت‌بار غربیان(!) آن هم به نقل از رسانه‌های خودشان و من در پرسان از اینکه نقش این خبرنگار زبده ایرانی در این میانه چه بود؟ چند سال پیش بود که برای ورود به رشته ژورنالیسم رادیو و تلویزیونی در دانشکده صداوسیما، پس از آزمون کتبی نوبت به گپ‌و‌گفت حضوری رسیده بود و جمعی در برابرم نشسته بودند که یکی‌شان "بیژن نوباوه" بود که خواست تا نام چند خبرنگار داخلی و خارجی را بر زبان آورم. به نام نجف‌زاده که رسیدم، پرسید که چه شاخصه‌ای در او می‌بینی و گفتم که: "ادبیات خاص خود را به خدمت گرفته است و تلاش دارد به سمت سوژه‌هایی برود که بیرون از کلیشه‌های رایجند". و البته آن روزها این نوآوری را می‌پسندیدم.
واکنش نوباوه چنان بود که انگار می‌خواهد بگوید: "خبرنگاری اما چیز دیگری است!" و من هم امروز به چنین باوری رسیده ام.
وقتی گزارش‌های ارسالی عزیزکردگان و نورچشمی‌های صداوسیما در آن سوی مرزها را می‌بینی و با نمونه‌های همکارانشان در دیگر کشورها مقایسه می‌کنی، در می‌یابی که تفاوت از کجا تا به کجاست و کمینه چند نکته به ذهن می‌آید که اشاره‌وار از آنها می‌گذرم:
نخست آنکه تولید، خلاقیت و نوآوری در یافتن و پردازش موضوع گزارش‌های خبرنگاران برون‌مرزی ایران در پایین‌ترین سطح ممکن است. اینان بی‌آنکه به دنبال موضوع و تصاویر بکر و ناب باشند، به کپی‌برداری از تصاویر دست دوم دیگر رسانه‌ها و یا مطالب تولیدی خبرگزاری‌ها، مطبوعات و شبکه‌های تلویزیونی کشور میزبان می‌ پردازند و یا از منابع آرشیوی برای آراستن گزارش خود بهره می‌برند و یا به کلی بدون ایفای کمترین نقشی در تدوین گزارش، تنها ترجمه ای از گزارش‌های دیگران را برای مخاطب وطنی می‌فرستند.
دیگر آنکه گویی صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران هیچ برنامه، هدف و نقشه راهی در اعزام و به‌کارگیری خبرنگاران برون‌مرزی خود ندارد چرا که گاه از خبرنگاری که در طول سال دارد حقوق ارزی دریافت می کند، تنها چند گزارش انگشت شمار انتشار می یابد. گزارش‌هایی که آشکار است بی‌برنامه اند و سلیقه ای نه از روی سیاستی خاص که مثلاً حوزه ای مشخص را از گردونه سیاست و فرهنگ و هنر و... شامل شوند و این مهم وقتی نمود بیشتری می‌یابد که با تغییر خبرنگار در یک کشور، اولویت‌ها، سبک و سوژه گزارش‌ها به سلیقه آن فرد دگرگون می‌شود.
این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که اگرچه بی‌برنامگی در این زمینه آشکار است اما یک محور در برآیند کلی گزارش‌ها مشهود است و آن "سیاه‌نمایی" از معیشت و زندگی دیگران است. با نگاهی کلی به گزارش‌های ارسالی خبرنگاران ایرانی از آن سوی مرزها می‌توان نتیجه گرفت که قرار است یک پیام به مخاطب داخلی القا شود و آن وجود ناهماهنگی و مشکلات متعدد در دیگر کشورها، کاستی‌ها و ناهنجاری‌های پرشمار در وضع زندگی آنان و محدودیت‌های فراوان در آزادی‌های فردی و اجتماعی است.
گویی این خبرنگاران موظف شده اند ذره بین در دست به جست‌و‌جوی نقطه‌های سیاه بپردازند و این سیاهی‌ها را نشر دهند. (آن هم در شرایطی که ما پذیرش چنین رفتاری را از خبرنگاران خارجی در داخل مرزهای خود نداریم! و درشگفتم از این که وقتی از این عیوب خود نیز داریم، "طعنه بر عیب دیگران چه زنیم"؟!).
نکته دیگر همان است که پیش از این در پژوهشی دانشجویی از آن به "تنبلی خبری" یاد کرده بودم. خبرنگاران ما از بیماری تنبلی مفرط رنج می‌برند و در کشور میزبان در خواب خوش به سر می‌برند تا مگر بحرانی پدید آید تا به هوش آیند و خبری را که دیگر رسانه‌ها نیز پخش کرده اند، با کیفیتی پایین به ایران بفرستند.
اینان بی‌توجه به اینکه "کسی را که کاهل بود گنج نیست"، نه در جست‌و‌جوی موضوعی بکر برمی آیند و نه در گزارش‌های خود به دنبال جامعیت و پردازش همه جانبه مطلب می‌روند. اغلب به توصیف رویداد یا بیان نقل قول‌هایی می‌پردازند که بدون حضور فیزیکی در آن کشور و از طریق اینترنت و ماهواره هم قابل دستیابی هستند.
اینان در کشور میزبان حضور فعال ندارند و آن منطقه را به مخاطب ایرانی نمی‌شناسانند. به جای رفتن به سراغ سوژه‌های متنوع و ارایه انواع گزارش‌های خبری، تحلیلی، اجتماعی، هنری و... در حوزه ای خاص محدود می‌شوند و با بیماری تنبلی کنار می آیند.
نکته دیگری که در بسیاری از این گروه مسافران آن سوی مرزها آشکار است، ناتوانی و عدم تسلط به تکنیک‌ها و تاکتیک‌های خبرنگاری، غیرحرفه ای بودن و البته ناآشنایی به زبان کشور میزبان است. وقتی به ابزار کارت مسلط نباشی و زبان ندانی، طبیعی است که از رفتن در دل رویدادها و خلق فرصت‌های خبری ناتوان می‌مانی و در دام روزمرگی گرفتار می‌شوی. گاه هم برای فرار از روزمرگی و بیکاری، به سراغ سوژه‌های سطح پایین و آن هم با اعمال جهت‌گیری و موضع گیری‌های شخصی می‌روی که گزارش‌های ارسالی از اسماعیل فلاح و یا کامران نجف زاده از این گروهند.
انصاف فرمان می‌دهد که به محدودیت‌های سیاسی، اجتماعی، مذهبی، ابزاری و... هم که بر سر راه خبرنگاران ایرانی وجود دارد اشاره کنم که تا اندازه ای دست و پای ایشان را در کشور میزبان می‌بندد اما دنیای پررقابت رسانه‌های امروز، کاری به محدودیت‌ها ندارد زیرا که مخاطب به دنبال برآورده ساختن نیاز اطلاعاتی خود و سرمست شدن از باده دانش است.

۶ نظر:

  1. و چه عجیب که هیچ گاه نتوانستیم فرمان انصاف را نادیده بگیریم.

    پاسخحذف
  2. در باب اشاره‌هایی که کردی می‌خواهم چند نکته بگویم:
    ۱. گزارشگران برون‌مرزی ایران، امثال آقای نجف‌زاده، فعلا مشغول گذراندن تعطیلات برای خوش‌خدمتی‌شان هستند.
    ۲. تعریف خبر در آیین‌نامهٔ گزارشگران خبری صداوسیما چیزی نیست جز هر موضوعی که به نوعی نشان‌دهندهٔ بدبختی و شرارت و فلاکت و دشمنی و حیله‌گری و زیرپاگذاشتن قانون و نابسامانی اجتماعی و ... باشد.
    ۳. همان‌گونه که گفتی، آماده‌خوری ویژگی دیگر این گزارشگران است. یعنی تصویر و خبری که در همهٔ شبکه‌های خبری پخش‌شده را می‌گیرند و متن خبر را ترجمه می‌کنند. البته نه فقط ترجمه که قطعا با معیارهای خودشان بازآفرینی می‌کنند.

    پاسخحذف
  3. salam
    sepasgozaram jaleb bood man najafzade va amsalash ra hasele systemi midanam ke tamalogh va chapelosi ra jaygozine sedaghat nemode va in dar seda o sima be oj reside najafzade va amsalehom khamirmayesho daran va hengami ke dar in faza gharar gereftan injori mishan ke gharb hamin mataleb ra mibinand albate eshon jolotar az fazaye esda o sima ast
    sepase mojadad az delsoziton

    پاسخحذف
  4. و چه سخت است برای آزاده مردان و آزاده زنان خبرنگار دربند که افراد کم مایه ای این حرفه شریف را به نانی فروختند و حرمت نگه نداشتند. ولی آن آزادگان به خود می بالند که اندیشه و صداقت و راستی و آزادگی خود را ارزان نفروختند چرا که فروش این ارزشها از تن فروشی بسی پست تر است.

    پاسخحذف
  5. کاملا موافقم و با یک مخالفت به علت وجود یک استثنا
    حمید معصومی نژاد را فراموش کردید . همان که در ایتالیا دستگیر شده بود . ایده هایش واقعا جذاب است . به زبان ایتالیایی هم با سکونت طولانی کاملا مسلط شده . با وجود محدودیت های بسیار زیاد اعتبار پایین صداوسیمای ایران گفتگوهای جالبی هم تا به حال ترتیب داده . با شهردار رم ، میلان و مصاحبه با روسای باشگاه های لازیو و آ اس رم و رفتن به داخل این باشگاه ها واستادیوم ها و .... به طوری که احساس میکنی یک گزارش از داخل ورزشگاه آزادی خودمان تهیه کرده . واقعا نعمتی است معصومی در این بیابان
    راستی لینکت تو وبلاگ رشیدپور منو اینجا رسوند!

    پاسخحذف