۱۸ تیر ۱۳۸۹

آسیبی به نام "اضافه بار اطلاعاتی"

وقتی انبوهی از اخبار و اطلاعات را روزانه از طریق مطبوعات، رادیو و تلویزیون و بیش از همه اینترنت دریافت می کنی، هنگامی که در برابر بمباران خبری رسانه ها خود را بی پناه می یابی، زمانی که یافته های گوناگون و پیاپی در طول روز تو را اسیر و درمانده می سازد و نمی دانی با این همه دانسته های گونه گون که آرامش را از آدمی دور می کند چه کنی؟ شاید بیتی از صائب زبان حالت باشد که:
عالم بی خبری، طرفه بهشتی بوده است / حیف و صد حیف که ما دیر خبردار شدیم!

انسان امروز ناگزیر در دنیایی می زید که به "جامعه اطلاعاتی" شهره است و از اقتضائات چنین جامعه ای، وجود پرکنش رسانه های گوناگونی است که حجم گسترده ای از پیام ها را به او حواله می دهند.
تلفن، پیامک، ایمیل، پایگاه های اینترنتی، رادیو، تلویزیون، روزنامه ها و... انبوهی از اطلاعات سرسام آور را به انسان امروز ارزانی می دارند و او را در برابر بمباران اخبار و پیام ها بی دفاع و منفعل می سازند.
این سیل پرتوان اطلاعات که با نگاهی منتقدانه می تواند زیانبار نیز باشد، از سوی اندیشمندان حوزه ارتباطات، "اضافه بار اطلاعاتی" خوانده شده است.
پژوهشگران بر این باورند که وقتی در زمانی محدود، حجمی انبوه از پیام به مغز آدمی روانه می شود، آسیب مغزی و آشفتگی روحی در پی می آورد و انسان دچار کند ذهنی خواهد شد چرا که مغز در برابر این حجم فراوان اطلاعات، پردازش را به کناری می نهد و توان تفکر ژرف و عمیق را از دست می دهد.
با چنین نگرشی به دنیای اطلاعاتی امروز، انبوه دانسته هایی که چون سیلاب به سوی مغز روانه می شوند، توان احساس را می کاهد، ژرف اندیشی را دشوار می سازد، خستگی ذهنی در پی می آورد، آشفتگی خیال پدید می آورد و تصمیم گیری ها را سطحی انگارانه و بی تعقل می سازد.
گفته شده که در شرایط کنونی هر روز به طور متوسط نزدیک به 100 هزار واژه (برابر با 23 واژه در هر ثانیه) در مغز جریان می یابد و طبیعی است که این حجم فزاینده قدرت تفکر و اندیشه ژرف و دقیق را از انسان بازمی ستاند و مجالی برای تدبر باقی نمی گذارد.
از این انبوه اطلاعات و دانسته ها چه مقدار در زندگی روزانه به کار ما می آید؟ چه اندازه از این پیام ها و آگاهی ها به سان دانشی کاربردی و یا برای سرگرم شدن کافی است؟ آیا این بمباران گسترده و یکریز اطلاعاتی به بهبود زندگی انسان امروز انجامیده است؟ سال ها و سده های پیشین که خبری از رسانه های خبرپراکن و آگاهی رسان امروز نبود و دریافت اطلاعات از طریق گپی دسته جمعی یا کتاب خوانی و یا... صورت می پذیرفت، آیا زمان و مجال بیشتری برای تفکر در اختیار نداشتیم؟ با این اضافه بار اطلاعاتی قرار است چه کنیم و چه باری را می خواهیم از دوش بشر برداریم؟
بی گمان این گستره انبوه اطلاعات و دانسته ها حتی اگر همگی مفید و کارآمد باشند و به دانش افزایی بینجامند، فرصت و توانی برای تفکر دقیق و به کار بستن موثرشان باقی نمی گذارند و هنگامی که یکسره در حال دریافت اطلاعاتیم، مجالی برای پردازش این اطلاعات نخواهد ماند.
این هشدار زنگ خطر را بیش از همه برای معتادان غارنشین جامعه اطلاعاتی امروز به صدا در می آورد و این آسیب را می توان در کنار دیگر زیان ها همچون نقش تخدیری رسانه ها قرار داد.
و انگار بیراه نمی گفتند پیشینیان که: "خوش است مستی و از روزگار بی خبری!".

۱ نظر:

  1. بجای واژه دانش افزایی، تولید دانش جایگزین شود که تمنیات به حقی را نیز برآورده می کند.

    پاسخحذف