۱۴ بهمن ۱۳۸۷

رسانه به سان مخدر

سوار بر اتوبوس، درون تاکسي، توي صف نان، در يک مهماني و هرجايي که چند نفري از مردم به هم سخني مشغول باشند، خواه ناخواه رشته گفتار به مسايل سياسي، اقتصادي و اجتماعي جامعه کشيده مي شود و مي بينيم که پير و جوان، باسواد و بي سواد همگي در نقش کارشناساني متبحر و کارآزموده به اظهارنظر مي پردازند. نقدهايي روا و ناروا درباره بي تدبيري ها، نا به ساماني هاي جامعه، تنگي معيشت مردم، پارتي بازي ها و زد و بندها، آشفتگي وضعيت فرهنگي، تصميم گيريهاي يک شبه، و... مطرح مي شود و همگي سر به تأسف تکان مي دهند.
بيننده ثالثي اگر شاهد ماجرا باشد، مي پندارد اين همه دانايي چرا به عملي منتهي نمي شود و چرا اصلاح رخ نمي نماياند؟! اين شهروندان آگاه، پس چگونه مطيع تصميمهاي مديراني هستند که اين همه انتقاد به آنها وارد است؟!
بخش اعظمي از پاسخ در فرار از "دردسر" نهفته است. ما حاضريم در محافل خصوصي و حتي جمعهاي محدود عمومي نق بزنيم اما از هزينه هاي انتقاد رسمي و آشکار گريزانيم. غر مي زنيم اما از اعتراض مدني روي بر مي تابيم.
اما در اين نوشتار مي خواهم به بخش پنهاني از پاسخ اشاره اي کنم که همانا نقش "تخديرگر" رسانه هاست. رسانه ها در اين نقش ناهنجار خود، "آگاهي" را جايگزين "عمل" مي کنند. "ميل به دانستن"، جاي "تمايل به عمل کردن" را مي گيرد. "دانش" به جاي "کنش" مي نشيند.
رسانه ها انبوهي از اطلاعات را بر سر مخاطبان مي ريزند. در نتيجه شهروندان آگاه و مطلع بوده و همچنان با علاقه اخبار را از مجاري گوناگون پيگيري مي کنند و در برابر اين انباشت اطلاعات، به رضايت و خشنودي مي رسند. فرد مطلع مي شود و چون يک معتاد به مواد مخدر، هميشه به دنبال آخرين خبرها مي رود و با خبريافتن هاي مکرر به احساس کاذب ايمني و سرخوشي مي رسد. بي حالي، رخوت، خمودگي، بي تحرکي و انفعال سياسي و اجتماعي حاصل چنين تخديري است.
شهروندان بر اين گمان قرار مي گيرند که اين آگاهي در همه جامعه حضور دارد پس لابد شخص، گروه، حزب و يا سازماني دست به کار خواهد شد و مشکل را رفع خواهد کرد. مي پندارند وقتي همه مردم معضلات جامعه را مي شناسند، مگر مي شود مسوولان ندانند؟! مگر ممکن است که احزاب و نهادهاي مملکتي ندانند؟! و بر همين پايه خود سرشار از خشنودي دانستن، ميلي به عمل ندارند و راکد مي شوند. اينگونه است که انفعال، جاي فعاليت را مي گيرد و نقش عمده اين رويداد را رسانه هاي هشيارساز و آگاهي بخش موجب شده اند!
براي کاهش نقش تخديرگر رسانه ها چه بايد کرد؟

۴ نظر:

  1. رسانه ها خوبند. نعمتند. با همه تخديرگري ها باز هم خدا كند كه باشند و بمانند. اما به هر حال از نوع نگاه متفاوتي كه داريد خوشحالم.

    پاسخحذف
  2. قبلا هم بهت گفته بودم ،با خوندن این مطلب بیشتر خودم رو شناختم ،یه جورایی دیگه پیش افراد معتاد کم نمیارم چون خودم هو یه نوع معتادم

    پاسخحذف
  3. به ياد كارتون رابين هود افتادم و آن دو كركسي كه نگهبان شب بودند و هر از گاهي بعد از يك گشت كوتاه ابلهانه فرياد مي زدند : آسوده بخوابيد ، شهر در امن و امان است. غافل از اينكه رابين هود در اتاق خواب پرنس جان ، بي آنكه آب از آب تكان بخورد ، كيسه طلا از زير ناز بالشش بر مي دارد.
    رسانه هاي ما هم تفاوتي با دو كركس ابله رابين هود نمي كنند اما با يك فرق بزرگ. كركسها ، براستي نمي دانستد در اتاق شاه چه خبر است و فرياد مي زدند همه جا امن و امان است ، ولي رسانه هاي ما مي دانند كه در پرده چه ها كه نمي رود و باز فرياد مي زنند ... .
    يك بيت بي ربط هم بنويسم از مولانا كه روزهاي اول شبكه خبر ، دايم بر روي انواع و اقسام وله هاي رايانه اي خوانده مي شد.
    جان نباشد جز خبر در آزمون
    هر كه را افزون خبر جانش فزون
    البته در روزگار ما شعر بايد اينگونه باشد :
    هر كه را كمتر خبر جانش فزون !

    پاسخحذف
  4. خشنودي دانستن وقتي حاصل مي شود که نيازي را بر آورده کند. انسان مظلوم وقتي از ظلم و ظالم آگاه شود، احساس رضايت نمي کند. اين رخوت و خمودگي از آگاهي نيست، بلکه از فريب است. اگاهي آغاز عمل است، ولي ... .

    پاسخحذف