۱۸ آذر ۱۳۸۹

معجون "ویکی لیکس" در جام ایران و آمریکا

بمبی خبری می‌ترکد. رسانه‌های خبری خوراکی خوب برای جذب مخاطبان می‌یابند. پایگاهی اینترنتی که چند سالی را در کم آوازگی فعالیت کرده بود، به سرعت شهرتی جهانی می‌یابد. جولیان آسانژ استرالیایی به چهره شناخته شده بین المللی بدل می‌شود و دیگر "ویکی لیکس" عبارتی آشنا برای مخاطبان رسانه های دنیا شده است.
افشاگری‌های پیاپی پایگاه اینرتنتی ویکی لیکس (WikiLeaks) از اسناد محرمانه پنتاگون و کاخ سفید، برخی را خرسند می‌کند و بعضی را نگران. عده ای را به تأیید و تکذیب وادار می‌کند و پاره ای را به واکنش‌های شتابان.
در ایران ما هم عده ای بی‌درنگ افشاگری‌های ویکی لیکس را بازی رسانه ای غرب و بخشی از یک توطئه می‌خوانند و عده ای دیگر اسناد و مدارک منتشر شده را مبنای داوری درباره دوست و دشمن قرار می‌دهند. به هر روی نگاه‌ها به این ماجرا تردید آمیز است ولی چند نکته را می‌توان در این زمینه برشمرد:
الف) پنهان‌کاری از ابزارهای آشنای قدرت بوده و هست و سالاران و فرمانفرمایان همواره تلاش داشته و دارند که از شفافیت بگریزند اما رسانه راهی دیگر برگزیده است.
ظهور و بروز مداوم فناوری‌های تازه ارتباطی و سربرآوردن رسانه های نو هر روز بیشتز از پیش زمینه انتشار پرشتاب اخبار را فراهم می‌آورند و دیگر نمی‌توان رویدادها را برای دیرزمانی در بند کرد.
خبر گریزپاست و هرچه با زمان به پیش می‌رویم، نهان‌کاری در دهکده جهانی دشوارتر می‌شود. رخدادی مانند ماجرای ویکی لیکس هم می‌تواند نویدی بر این روند باشد.
ب) تکنیک‌ها و تاکتیک‌های رسانه ای و سیاسی گاه به یاری حاکمان آمده و چون ابزاری ارزشمند در بازی دادن افکار عمومی به کارشان می‌آیند. از این روست که نمی‌توان از پیش طراحی شده بودن ماجرای این افشاگری‌ها را یکسره رد کرد. نمی‌توان حکمی کلی داد که ایالات متحده در این ماجرا هیچ سهم خودخواسته ای ندارد و واقعاً اسنادش مورد دستبرد قرار گرفته اند.
تاکتیک "نشت هدایت شونده اخبار" از روش‌های معمول مورد استفاده دولت‌هاست که برخی اسرار را با نیتی خاص و با زمان‌بندی مناسب افشا می‌کنند. گاه برای اینکه دروغی را به افکار عمومی بقبولانند، آن را در میان انبوهی راست پنهان می‌کنند. گاه با این هدف که شایعه ای از مجرایی ناموثق انتشار نیابد، خود به شیوه ای قطره ای و هدایت شده آن را ارایه می‌دهند و اعتماد مخاطبان را جلب می‌کنند و بسیارند روش‌هایی مانند این‌ها که به کارگیری‌شان در ماجرای ویکی لیکس را نمی‌توان یکسره رد کرد.
پ) هکرهای ویکی لیکس به هر روش ممکن –خودخواسته یا دیگرخواسته- به اطلاعات طبقه بندی شده بالانشینان ایالات متحده دست یافته اند و این دانسته های پرشمار را اندک اندک انتشار می‌دهند. دانسته‌ها و اسنادی که از سوی زمامداران و وابستگان دولت آمریکا گردآوری شده اند.
این گزارش‌ها مجموعه ای را شامل می‌شوند که از شایعات رایج در میان افکار عمومی تا اطلاعات محرمانه در مذاکرات دیپلماتیک را دربر می‌گیرد و لزوماً درست و دقیق نیستند و نمی‌توانند مبنای داوری و تصمیم گیری قرار بگیرند. پس قضاوت درباره دوستان و دشمنان و استناد قطعی به این اسناد منطقی به نظر نمی‌رسد.
ت) دولتمردان آمریکایی خود از زیان‌دیدگان این افشاگری هستند. نخستین ذهنیتی که برای مردم جهان شکل می‌گیرد این است که دیپلمات‌ها و نمایندگان ینگه دنیا در دیگر بلاد –چه دوست و چه دشمن- همواره به کار گردآوری اطلاعات مشغولند؛ آن هم به شیوه ای که گاه از گزارش‌های معمول سیاسی فراتر می‌رود و به جاسوسی از چهره ها و نهادهای سیاسی پهلو می‌زند.
با این افشاگری‌ها، حکمرانان آمریکا به دورویی و نفاق شهره شده اند و گویا از این پس هیچ دولتمردی نباید به ایشان اعتماد کند. سیاست‌ورزان دیگر کشورها باید مدام به خود یادآور شوند که دولت آمریکا رازدار نیست و ممکن است در آینده ای نزدیک مذاکرات نهانی ومحرمانه ما نیز بازتابی جهانی بیابد.
درست است که بخشی از اسناد منتشر شده را افکار عمومی بدون این مدارک نیز باور دارند و برای نمونه کم نشنیده اند از آنچه که در عراق و افغانستان از آمریکاییان سر می‌زند و یا آنچه در ابوغریب رخ داده است اما به هر روی این حجم گسترده از اسناد، آن هم مربوط به همین ایام نزدیک و در دوران صدارت اوبامایی که عنوان برنده صلح نوبل را یدک می‌کشد و... برای زمامداران آمریکا زیان‌بار است.
ث) آیا آن چنان که برخی گفته اند همه این ماجرا و این حجم از افشاگری‌ها ایران ما را هدف گرفته است؟
به باور نگارنده چنین نیست.
این که درصدی اندک از این اسناد به ایران مرتبط می‌شود نکته شگفتی نیست. مگر همه رسانه های رسمی نظام همواره نمی‌گویند که ما مهمترین کشور منطقه هستیم و سهمی مهم در مراودات جهانی داریم؟ مگر پرونده هسته ای یا حقوق بشری ما –روا یا ناروا- همواره در رسانه های دنیا بازتاب ندارد؟ پس هیچ عجیب نیست اگر نام ایران در این اسناد جایی ویژه داشته باشد.
از سوی دیگر مگر آنچه مرتبط با ایران در این اسناد آمده است چیزی بدیع و تازه است؟ نمونه را بی اعتمادی میان ایران و اعراب آیا نکته شگفتی است؟ در کوچه و بازار و تاکسی هم می‌توان این بی اعتمادی دوسویه را از مردم شنید. این باوری است که در میان ایرانیان جای گرفته است و بی‌نیاز به اسناد ویکی لیکس هم بدان معتقدند و نشانه هایش فراوان است.
رزمایش نظامی مشترک گاه به گاه کشورهای عربی اطراف ما با آمریکا و خرید انبوهی از تسلیحات نظامی پیشرفته که هر از گاهی تکرار می‌شود چه پیامی را به ایرانیان منتقل می‌کند؟ متهم کردن مداوم ایران به دخالت در امور عراق و لبنان و یمن و دیگر کشورهای عربی که مدام در رسانه هایشان بازتاب دارد حامل چه پیامی می‌تواند باشد؟ برخوردهای اهانت‌بار اعراب با مسافران ایرانی در کشورهایشان چه پیامی را می‌رساند؟ پافشاری آنان بر ادعاهایی واهی مانند تغییر نام خلیج فارس و یا تملک جزایر سه گانه حامل چه پیامی است؟ زاویه دار بودن عملکرد آنان در دفاع از فلسطین با سیاست های ایران چه بار معنایی را در پی دارد؟ همراهی آنها با برخی سیاست‌های تحریمی علیه ایران چطور؟...بر این پایه نقل گفته های عنادآمیز برخی سران عرب درباره ایران در مجموعه اسناد منتشر شده ویکی لیکس –چه واقعی باشد و چه ساختگی- آیا عجیب و مغرضانه و توطئه آمیز است؟!

۳ نظر:

  1. این توهم توطئه ما را پیر می کند آخر!

    پاسخحذف
  2. همان‌گونه که نوشتی ویکی‌لیکس هر چه که هست یک نکته را آشکار می‌کند و آن قدرت رسانه است. درست و غلط بودن اخبار یا اینکه منبع خبر چه نهاد یا سازمانی است بحث دیگری است اما ویکی‌لیکس یک رسانه است که دنیا را تحت تأثیر خود قرار داده است.

    پاسخحذف
  3. چند سال دیگه که بگذره پشت پرده ها آشکار میشه و باز می فهمیم که کی با کی دستش توی یه کاسه بوده. فقط یه کم صبر لازم داره

    پاسخحذف