اهل هنر و اندیشه با آگاهی یافتن از نمودهای فناوریهای نو، هر یک به زبانی بیدارباش و هشدار میدهند که آینده شاید آنقدرها هم دلخواه و دلپذیر نباشد و روند شتابناک نوآوریهای علمی یکسره به خوبی و نیکویی نمیانجامد.
در سومین نمایشگاه رسانههای دیجیتال که به گشت و گذار سرگرم بودم، بیش از همه در برابر کاریکاتورهایی که در بخش "رسانه دیجیتال در آيينه هنر" به نمایش در آمده بود درنگ داشتم و همین بیم دادن و هشدار را در بیشینه آثار آنان نیز می شد به تماشا نشست.
بیشتر کاریکاتورها چه پدید آمده از سوی ایرانیان و چه آثار کارتونیستهای برون مرزی، نگاهی پر بیم و هراس نسبت به آینده رسانه های دیجیتال داشتند.
در اثري پيامك و ايميل به بمب مانند شده بود و در اثر ديگري رايانه و اينترنت به غل و زنجيري كه بر دست و پاي آدميزاد نهاده شده است. كارتونيستي نگراني از حذف كتاب و روزنامه و رسانههاي چاپي در هماوردي با رسانههاي نو را ابراز كرده بود و هنرمند ديگري انسان آینده را در خدمت رايانه به تصوير كشيده بود.
آسیب رسیدن به احساسات و عواطف انسانی و صدمه دیدن نهاد خانواده و روابط خانوادگی در پی کاربری بیش از اندازه و خو کردن به رسانههای ارتباطی نو را میشد آشکارا در کاریکاتورهای به نمایش در آمده مشاهده کرد. گوشه گیری فرزندان، دور افتادن اعضای خانواده از یکدیگر و بروز عملی این مصراع که: "من در میان جمع و دلم جای دیگر است" را میتوان در کنار نگاه منفیتری تا آنجا که زنی یا مردی به رایانه و اینترنت به چشم هوو یا رقیب خود بنگرد، از سوژههای مورد توجه نقشپردازان کارتونیست است.
از بین رفتن حریم خصوصی افراد و سرک کشیدن دیگران به یاری رسانههای دیجیتال در زندگی آدمیان نیز از دغدغهها و دلنگرانیهای هنرمندان است. هر چه میکنی و هر چه میگویی به اندک زمانی در گستره زمین انتشار مییابد و چشم تیزبین رسانههای نو در انتظار شکار لحظهها و پخش آن تنها با فشار یک دکمه هستند.
افزون شدن شکاف بین نسلها نیز دلیل دیگری برای دلواپسی اهل هنر بوده و هست. رشد و گسترش شتابنده فناوریهای ارتباطی تازه، آنچنان است که پدر و مادر را از فرزند بیگانه میسازد آنگونه که گویی به زبانی نامشترک سخن میگویند. به دیگر سخن، درنگ کردن و جاماندن از آموختن زبان تازه، راه را بر داشتن زبانی مشترک با نسلهای آتی میبندد.
دور شدن کودکان از بازی و تفریح بدنی و اجتماعی نیز از پیامدهای زیانبار گسترش و فراگیر شدن بازیهای رایانه ای است آنچنان که کودک ساعتها در برابر رایانه اش میخکوب میشود و خود را منفعلانه در برابر اشعههای تباهگر قرار میدهد. از ورزش و تندرستی بدنی به دور میافتد و فرصت تمرین برای اجتماعپذیری را نیز از کف میدهد.
دو رویی، فریب و دروغ نیز گویی در عرصه رسانههای دیجیتال مجال بهتری برای عرض اندام مییابند که نیش تند قلم اهل هنر این مضمون را نشانه رفته است. اینکه مردی مسن در اتاق گفت و گوی اینترنتی خود را جوانی رعنا جا بزند و پیردختری فرتوت نیز خود را زیبارویی نونهال بشناساند، سوژه مشترک بسیاری از کارتونیستهاست.
اعتیاد آور بودن رسانههای دیجیتال و توانمندی آنان در منزوی و گوشهگیر ساختن آدمیان نیز اسباب دلواپسی اهل هنر است و اینان نگرانند که مبادا اهالی دهکده جهانی حتی در نزدیکترین فاصلههای فیزیکی، از هم دور بیفتند و در اندیشه زیست دیگری نباشند.
اینها که آمد، گوشه ای از نگرانیها و دغدغههایی است که بر قلم بخشی از جماعت هنرمند روان شده است و بسیارند ترس و فسوسهایی از این دست که نمیتوان بر آنها چشم پوشید و نادیدهشان گرفت، همچنان که نمیتوان از رسانههای نو بینیاز بود و در خدمتشان نگرفت.
غرض، درنگی بر این دلواپسی و بیمناکی در خور توجه بود و طرفه آنکه این هراس را پیشترها در رویارویی با دیگر رسانهها نیز تا اندازه ای شاهد بوده ایم.
نمونه را از مجله سخن برمیگزینم که در سال 1336 درحالی که هنوز چند ماهی به راه اندازی نخستین تلویزیون در ایران مانده بود در مقاله ای با عنوان: "آیا تلویزیون برای ایران لازم است؟" چنین نوشته است:
"... یکی از تقلیدات کورکورانه، موضوع تلویزیون است که چون ممالک مترقی دارند، پس ما هم باید داشته باشیم؛ ولی هیچ از خود نمیپرسیم که آیا این "مظهر تمدن" همهاش حسن و خوبیست یا عیب و نقصی هم در بر دارد؟ ...علیرغم فواید آن، تلویزیون، وسیله تفریحی فردی و بیفعالیتی است. فامیل و دوستان، زمستان و تابستان، در تاریکی دور اتاق مینشینند و بدون سروصدا و مجسمهوار، ساعات متمادی به صفحه تلویزیون خیره مینگرند. نه مکالمه و مباحثه ای، نه حرکت و هوای آزادی؛ زیرا وسیله تفریحی، حاضر و آماده و در دسترس است. حس ابتکار و استدلال کم شود و فعالیت روحی و جسمی و تفریحی خارج از منزل محدود گردد. روح اجتماعی کم کم به انزوا و انفراد تبدیل شود و حرکت و فعالیت به راحتی و آسایشطلبی تبدیل یابد..."
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر