۷ آبان ۱۳۸۸

پیام رسان سناباد

پیشکش به آستان رضا (ع)
به سیاست­ورزی مأمون عباسی باشد یا به تقدیر زمانه، هشتمین پیشوای شیعیان از سرزمین اعراب دوری گزید و در خراسان باشنده شد. رهسپاری او از مرزهای غربی سرزمین پارسیان به مرزهای شرقی این بلاد، عطر علوی بر مردم می­افشاند و در طول این سفر، ارتباطی استوار و ژرف با اهالی ایران زمین برقرار می­شد.
به حوالی نیشابور که رسید، با ایستادن بر تخته سنگی که امروز زیارتگاهی به نام "قدمگاه" را موجب شده است، با خیل انبوه مشتاقان سخن گفت و پیام نیای بزرگ خویش را به نقل از پدرانش به مخاطبان گسترده خود که از دور و نزدیک به دیدارش شتافته بودند انتقال داد و این پیام را جاودانه ساخت. ولیعهدی را که به پافشاری مأمون پذیرفت، بیش از پیش به پیام­رسانی دست یازید و گوهر راستین دین را که بر اثر چیرگی و فرمانروایی امویان و عباسیان زنگار بسته بود، آشکار ساخت و مردم خاور را که به سبب دوری جغرافیایی از دیدار خاندان عصمت بی­بهره بودند و پیام دین را با واسطه­های بسیار گرفته بودند، به منبعی موثق پیوند داد.
مأمون و درباریانش خواسته یا ناخواسته از او اثر می­پذیرفتند تا بدانجا که حتی پوشش سر تا پا سیاه خود را -که نماد و لباس رسمی عباسیان بود- به رنگ سبز –که نماد غیر رسمی خاندان پیامبر (ص) بود- درآوردند.
در مدت زیست خود در میان خراسانیان، شیوه­های گوناگونی از جریان­سازی و پیام­رسانی را به نمایش در آورد. نمونه را نماز عید فطری که به پافشاری مأمون پذیرفت تا برپا بدارد اما به شیوه خود و جدش. انبوه مردم دور تا دور محل سکونتش گرد آمده بودند و به ناگاه او را دیدند که با جامه­ای ساده و سپید تکبیرگویان به همراه یارانش بیرون آمد و درباریان و فرماندهانی که آراسته با پیرایه و آذین آمده بودند، از مرکب­ها به زیر آمدند و با پای برهنه او را به سوی مصلی همراهی کردند. مردم به هیجان آمده بودند. شوری معنوی برپا شده بود. کوچه­ها و گذرگاه­ها مالامال از مردمی بود که سرشار از جوش و خروش و برانگیختگی معنوی، منصب­دارانشان را برهنه پا می­دیدند و پیامی جز پیام­های پیشین می­گرفتند. کار چنان بالا گرفت که کام مأمون تلخ شد و پشیمان از تدبیر خویش، امر به بازگرداندن او از میانه راه داد.
نمونه ای دیگر، گفت­و­گوها و مناظره­های تاریخی اوست که با نمایندگان ادیان گونه­گون صورت می­گرفت و جریان ارتباط میان فرهنگی را به سود اسلام و تشیع قوت می­بخشید. چیره­دستی و توانایی او در ستیهیدن و مناظره با کارگزاران کیش­ها و آیین­های مختلف، پیامش را با استواری و توانمندی فراگیر می­ساخت.
پس از شهادت او، آرامگاهش نیز به پایگاهی ارتباطی بدل شد. چونان هزاره­های دور این سرزمین که ایرانیان در نیایشگاه­هایی همچون چغازنبیل و سیلک گرد هم می­آمدند و در کنار ارتباط با خدا، ارتباطات گروهی را نیز رقم می­زدند، چند صد سال است که حرم او به جایگاهی برای ارتباطات فردی و گروهی تبدیل شده است.
جمعیتی پرشمار گرد هم می­آیند. هر یک از جایی آمده است و رو به جایی دیگر دارد. رفتارهای­شان ناگزیر مانند هم نیست. گفتارهای­شان هم گونه­گون است. تمرکز و دقت­شان بر هدف یکسان، مشترک و از پیش تعیین شده ای نیست. چشم­ها همه بر ضریح او خیره می­ماند اما دل­ها هر کدام به گونه­ای متفاوت رهسپار مقاصدی مخنلف است.
از ملیت­های گوناگون و فرهنگ­های متفاوت می­آیند. از شهر و روستایی دور افتاده، چه در ایران و چه در عراق یا لبنان. پارسی یا تازی، کرد و ترک و لر و بلوچ و ترکمن و نه تنها از گروه شیعیان که انبوهی از شمار اهل سنت هم مهمان حرم او می­شوند. هم به ارتباط با خود (Self Communication) مشغولند و هم به ارتباط با خدای خود و در همان حال ارتباطی گروهی را پدید آورده اند.
در مکان و زمانی ثابت، انواع رفتارها و گفتارها و شیوه­های ارتباطی بروز می­یابد. یکی به صدای بلند خواسته ای را بیان می­کند و دیگری زیر لب زمزمه دارد. یکی اشک شوق می­ریزد و دیگری دردمندانه ضجه می­زند. یکی ارتباطی معطوف به هدف (Purposive Communication) را دنبال می­کند و خواسته مشخصی را می­طلبد و دیگری از حسی زیبا شادمان است و به ارتباطی احساس برانگیز (Phatic Communication) خرسند.
یکی به ارتباط کلامی متوسل می­شود و دیگری به ارتباط غیرکلامی دل خوش می­کند:
گوش کن، با لب خاموش سخن می­گویم / پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
در همان حال همگی در یک همبستگی اجتماعی و آمادگی روانی مشترک به سر می­برند. با حس روانی مشترکی زیارت­نامه ای را می­خوانند که به زبانی جز زبان مادری­شان نوشته شده و در خواندن آن متن بیگانه، نوعی وحدت را تجربه می­کنند.
آنچه که فرا ارتباط (Meta Communication) خوانده اند را نیز می­توان در حرم او دید. نگاهی ملتمسانه که بر چهره زایران خیره می­ماند، قطره اشکی که بر گونه ای می­دود، آهی که از سینه ای بر می­آید، انگشتانی که بر شبکه ضریح قفل می­شوند و... بروزی از این پدیده اند.
ارتباط گری که از میان اعراب، باشنده خراسان شد، هم امروز هم پیام­رسانی می کند و حریم حرمش پایگاهی برای ارتباطات گونه گون است.

۳ نظر:

  1. عالی بود. هر بخشی که اشاره کرده اید خودش جای کار بسیار دارد و هر کدام خود می تواند مورد بررسی جداگانه قرار بگیرد.

    پاسخحذف
  2. و دستی که به چنگ می‌گیرد پهلوی تو را تا زود تر به ضریح برسد«نیشگون»
    و دستی که به ضریح قفل می‌شود و اساسی قفل می‌شود و نمی‌گذارد دست دیگری بیاید
    و بوی عرق تنی که از شتاب رسیدن به ضریح بلند می‌شود
    و کودکی که احساس خفگی می‌کند، می‌ترسد، ‌گریه می‌کند..
    گریه می‌کند
    گریه می‌کند
    گریه می‌کند..

    پاسخحذف
  3. درود و صلوات بر هشتمین پیشوای شیعیان

    پاسخحذف