میرحسین موسوی (نامزد دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری) پیگیری راه اندازی تلویزیونهای خصوصی از طریق مجمع تشخیص مصلحت نظام و اصل 44 قانون اساسی را در شمار اصلی ترین شعارهای انتخاباتی خود قرار داده است.
وی "گشایش رسانه ای" را یکی از لوازم پیشرفت کشور دانسته و به سابقه پافشاری خود بر آزادی راه اندازی شبکه های تلویزیونی به هنگام بازنگری قانون اساسی در سال 68 نیز اشاره کرده است. پیشنهادی که در آن زمان نافرجام ماند.
از درنگ گاه های طنز آمیز این ملک، یکی این است که وسایل ارتباط جمعی بیشتر به خواست و اراده دولت به عرصه عمومی کشور وارد می شده اند اما تلویزیون به همت بخش خصوصی به میان مردم ایران راه یافت و حالا برای بازگشت به نقطه آغاز، نیازمند چاره سازی های قانونی و تلاش های گسترده است!
تاریخ رسانه ها در ایران را که بازخوانی کنیم، می بینیم "کاغذ اخبار" که نخستین روزنامه ایران بود و به همت میرزا صالح و با صوابدید محمدشاه به زیور طبع آراسته می شد، در اعلامیه انتشار خود تأکید کرده که اراده ملوکانه و حکم شاهنشاهی بر این امر تعلق داشته است: "همت ملوکانه اولیای دولت علیه مصروف بر این گشته است که ساکنین ممالک محروسه تربیت شوند و از آنجا که اعظم تربیت، آگاه ساختن از کار جهان است، لهذا بحسب حکم شاهنشاهی، کاغذ اخباری مشتمل بر اخبار شرقیه و غربیه در دارالطباعه ثبت و به اطراف و اکناف فرستاده خواهد شد." (گزارش سفر میرزا صالح شیرازی)
این دولتی بودن جراید تا آنجا پر رنگ تر شد که در عهد ناصری، روزنامه وقایع اتفاقیه را مخاطبانش "زورنامه" می خواندند، چرا که به اجبار به گروهی از صاحب منصبان و امرای دولتی فروخته می شد: "هرکسی در ایران دارای 200 تومان مواجب دولتی است، باید اجیر یک روزنامه شده، در سال دو تومان قیمت آن را بدهد." (ایران در چهار کهکشان ارتباطی)
هنر- صنعت سینما را هم مظفرالدین شاه بود که در فرنگ دید و پسندید و سوغات آورد. این شاه قاجار در خاطرات خود درباره "سینموفتگراف" چنین نوشته است: "به عکاس باشی دستورالعمل داده ایم همه قسم آنرا خریده و به طهران بیاورند که ان شاء الله همان جا درست کرده، به نوکرهای خودمان نشان بدهیم." (سالشمار تاریخ سینمای ایران)
جلوتر که بیاییم، در کهکشان مارکنی و در عصر پهلوی اول، شاهد ورود نخستین فرستنده رادیویی به ایران هستیم که آن هم به تمامی در اختیار دولت بود.
در آغاز فرستنده های موج بلند به ایران راه پیدا کردند که در کنترل وزارت جنگ قرار گرفتند و بعدها فرستنده های موج کوتاه از راه رسیدند که در اختیار وزارت پست و تلگراف بودند.
در آن روزگار حتی ورود گیرنده های رادیو نیز که به آن "دستگاه بیسیم اخذ صوت" می گفتند، نخست، ممنوع و بعدها بسیار دشوار، نیازمند اخذ گمرکی، و برای نصب در منازل محتاج مجوز تشکیلات نظمیه مملکتی بود.
اما به یک باره و برخلاف رسانه های پیشین، در سال 1337، این بخش خصوصی بود که برای نخستین بار، اولین فرستنده تلویزیونی را در ایران به کار انداخت.
در آن هنگام که حبیب الله ثابت پاسال (سرمایه دار بخش خصوصی و مالک کارخانه پپسی کولا) پیشنهاد راه اندازی یک فرستنده تلویزیونی را به محمدرضا پهلوی داد، هنوز نیمی از کشورهای جهان چنین فرستنده ای نداشتند و در خاورمیانه نیز تنها عراق از این امکان ارتباطی تازه بهره می برد.
پیشنهاد ثابت پاسال با موافقت رو به رو شد و تنها برای آن که جنبه قانونی به خود بگیرد، در ماده ای با 4 تبصره به تصویب مجلس شورای ملی رسید و بر پایه آن، مقرر شد تا زیر نظر وزارت پست و تلگراف و تلفن فعالیت کند و تا 5 سال از پرداخت مالیات معاف باشد.
"تلویزیون ایران" در یازدهم مهرماه 37، نخستین برنامه خود را پخش کرد و در آغاز با روزی 4 ساعت برنامه به صورت خصوصی و با جذب درآمد از آگهی های بازرگانی اداره می شد.
ثابت پاسال با گشایش فروشگاه بزرگی در تهران، فروش تلویزیون به خریداران مشتاق را نیز آغاز کرد. وقتی تلویزیون او در پخش آزمایشی خود ساعتها تنها نام "تلویزیون ایران" همراه با تصویر نقشه کشور را نمایش می داد، مردم پشت شیشه فروشگاه می ایستادند و به صفحه جادویی تلویزیون خیره می ماندند.
این نخستین فرستنده تلویزیونی که در آغاز تنها تا شعاع 170 کیلومتری تهران را پوشش می داد، سه سال بعد در آبادان هم پایگاه دیگری یافت و به دو زبان فارسی و عربی برای شهرهای مرزی عراق و کویت و جزایر خلیج فارس نیز برنامه پخش می کرد.
چند سال بعد (1345) شرایط واقعی چند صدایی و تکثر تلویزیونی برای مدت کوتاهی در ایران حاکم شد و شهروندان دارای جعبه جادو می توانستند امکان انتخاب برنامه از میان فرستنده تلویزیون خصوصی، تلویزیون ارتش آمریکا، تلویزیون آموزشی و تلویزیون دولتی را داشته باشند.
در این سال، فرستنده تلویزیون دولتی نیز با نام "تلویزیون ملی ایران" پخش رسمی برنامه های خود را با قدرتی بیش از سه برابر تلویزیون خصوصی آغاز کرد و در همان گام نخست، به ابزار پروپاگاندای حکومت تبدیل شد.
این تلویزیون دولتی در اولین شب پخش برنامه های خود 70 درصد زمان پخش را به آیین سالروز تولد شاه در امجدیه و نیز برنامه ای با عنوان "47 سال زندگی شاه" اختصاص داده بود، حال آنکه تلویزیون خصوصی در همان شب تنها یک برنامه کوتاه با نام "چهره آریامهر" داشت.
"سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران" نیز در همین سال پی افکنده شد و چندی بعد، در سالی مانده به برگزاری جشنهای 2500 ساله و پس از 12 سال کار تلویزیون بخش خصوصی، بر پایه مصوبه ای از مجلس شورای ملی به کار این تلویزیون پایان داده شد.
از این زمان بود که دوره انحصار کامل دولت بر فعالیتهای رادیو و تلویزیون در ایران در زیر لوای یک سازمان ویژه آغاز شد که تا به امروز امتداد یافته است.
طرفه آن که وسایل ارتباط جمعی دیگری که به حکم حکومت وارد عرصه اطلاع رسانی شده بودند، در دوره های زمانی گوناگون، سکانداری بخش خصوصی را تجربه کردند و تلویزیون که به همت بخش خصوصی جایی در این میان یافته بود، امروز برای بازگشت به خانه آغازین نیازمند اراده ای استوار و تلاشی بسیار است و جامه یک آرمان انتخاباتی بر تن کرده است.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
لینک این مطلب در سایت اطلاع رسانی فرش ایران:
پاسخحذفhttp://www.carpetour.com/fa/part.asp?p=2013&AID=18231
لینک این مطلب در سایت وبلاگ ستاد حامیان میر حسین موسوی در کاشان:
پاسخحذفhttp://moosavi88.blogfa.com/post-44.aspx
با آرزوی سلامتی
جالب بود. نمی دانستم که تلویزیون اول خصوصی بوده است. مطالب این یادداشت برایم تازگی داشت.
پاسخحذفبا سلام
پاسخحذفیادداشت شما در سایت قرار گرفت
http://havadaran.net/archive/00109.php
موفق باشید
پس ما باید در برابر ممالک غرب و شرق به خود ببالیم که روزگاری تلویزیون خصوصی داشتیم.
پاسخحذفکاش امروز نیز چنین بود!
اولین واکنش امام پس از اینکه رادیو و تلویزیون به دست انقلابیون افتاد، دستانش را به هم زد و گفت دیگر تمام شد. نمی دانم چرا هیچوقت این خاطره را که در کتابی تحت عنوان سیره آفتاب خواندم فراموش نمی کنم. کسی که خاطره را نقل می کرد نوشته بود نخستین باری بود که امام را اینقدر خوشحال دیدم. شاید امروز دلیل این بهجت را بهتر درک کنیم.
پاسخحذف