۱۵ تیر ۱۳۸۸

حالا دقیقاً نیمه شب است

زمامداری محمد مصدق، منافع امپراتوری بریتانیا را به خطر انداخته بود و چشم پوشی بر نفت ایران بسیار دشوار می‌نمود. محمدرضا‌شاه برای باور به پشتیبانی انگلستان از کودتا علیه دولت مصدق، خواست تا پیام رمزی را از رادیو فارسی بی‌بی‌سی دریافت کند و آن شب، مجری به خواست شاه، واژه "دقیقاً" را به عبارت همیشگی خود افزود و گفت: " حالا دقیقاً نیمه شب است".
از آن کودتا که اعتراض کارکنان فارسی زبان رادیو بی‌بی‌سی را هم در پی داشت، 55 سال می گذشت که تلویزیون فارسی بی‌بی‌سی آغاز به کار کرد.
تلویزیونی که پیش از راه اندازی موجب حرف و حدیث های فراوان شده بود و واکنش‌های بسیاری را برانگیخته بود. نخستین واکنش رسمی دولت، رد درخواست این شبکه برای گشایش دفتر کار در ایران بود و کمی بعد از آن در مهرماه سال 87، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در اطلاعیه ای افزون بر آنکه فعالیت این شبکه را مصداق اقدام علیه منافع ملی کشور دانست، به خبرنگاران هشدار داد مراقب ارتباطات خود باشند. رویگردانی‌ها و ناسازگاری‌ها با این شبکه تازه‌وارد همچنان ادامه یافت تا اینکه در هفته‌های اخیر و به ویژه در ناآرامی های پس از برگزاری دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در ایران به اوج خود رسید. شبکه تلویزیونی بی‌بی‌سی فارسی متهم شد که به پوشش خبری مغرضانه از تحولات ایران می‌پردازد و با دست یازیدن به حربه‌های جنگ روانی، شایعه‌سازی و دروغ‌پراکنی را در دستور کار خود قرار داده است. اخراج خبرنگار بی‌بی‌سی و متهم ساختن او به دست داشتن در قتل دختری دانشجو، در کنار بهایی دانستن گردانندگان این شبکه و رویارویی رسمی با دولت انگلستان به ویژه با بازداشت کارکنان سفارت این کشور، این برخورد و ناسازی را به بالاترین اندازه خود رساند. بی آنکه بخواهم به داوری درباره محتوا و اهداف پنهان در ایجاد و گسترش بخش فارسی در رادیو، پایگاه اینترنتی و شبکه تلویزیونی بی‌بی‌سی بپردازم، بر آنم که کوتاه و گذرا به چرایی ایجاد یک پایگاه رسانه ای تازه و چگونگی پذیرش این واقعیت بپردازم.
بنگاه سخن‌پراکنی بریتانیا (British Broadcasting Corporation) در بیش از هشت دهه فعالیت خود همواره رو به گسترش و حرفه ای گری بوده است و بیش از 60 سال است که فارسی زبانان را نیز به عنوان جامعه هدف خود برگزیده است.
در هنگامه جنگ جهانی دوم و با هدف رویارویی با رادیو برلن که در پی اثرگذاری بر شنوندگان ایرانی بود و در شرایطی که رادیو روس و رادیو دهلی هم برنامه‌هایی به زبان فارسی پخش می‌کردند، رادیو بی‌بی‌سی فارسی آغاز به کار کرد.
میزان استقلال و یا اندازه وابستگی بی‌بی‌سی به دولت انگلستان از همان هنگام تا به امروز مورد مناقشه فراوان بوده است و با آنکه گردانندگان این بنگاه خبری بر رعایت بی‌طرفی و انصاف رسانه ای تأکید داشته اند، مقامات ایران در دوره های گوناگون تاریخی بر وابستگی آن به دولت انگلستان باور داشته و دارند.
این چنین است که نه تنها رضاخان برنامه های بی‌بی‌سی را برنمی‌تافت که پسرش نیز این رادیو را پخش کننده اخبار انقلاب 57 در ایران می‌دانست و با آن ناسازگاری داشت و امروز نیز بسیارند در ایران که این بنگاه خبری را ابزار رسانه ای دولت انگلستان می‌پندارند.
بنگاه خبرپراکنی بریتانیا را چه وابسته بدانیم و چه مستقل، نمی‌توان آن را از توسعه و گسترش بازداشت و در بازار پر رقابت رسانه ای، طبیعی است که هر رسانه در پی جذب مخاطبانی فزونتر باشد. رسانه‌ها در عرصه بین المللی در رقابتی آشکار به دنبال جذب مخاطب هستند و بی‌بی‌سی نیز به عنوان پایگاهی با پیشینه دراز، از این قاعده به دور نیست.
از سوی دیگر هر حاکمیتی و هر مدیریت رسانه ای به دنبال اثرگذاری بر افکار عمومی مناطق هدف خود است که پایگاه‌های رسانه ای بهترین ابزار این تأثیرگذاری هستند و بهره بردن از آنها طبیعی است. مگر جز اینست که جمهوری اسلامی ایران نیز با آگاهی از همین رقابت‌های رسانه ای و موثر بودن رسانه‌ها بر افکار عمومی مخاطبان به راه اندازی شبکه‌هایی چون سحر، الکوثر، العالم و پرس تی‌وی برای مخاطبان برون مرزی خود دست یازیده است؟!
وجود کمینه یکصد و پنجاه میلیون نفر فارسی‌زبان به ویژه در کشورهای ایران، افغانستان و تاجیکستان و آشنایی این مخاطبان بالقوه با برنامه‌های بی‌بی‌سی در طول سالیان گذشته، قابل چشم‌پوشی نیست. حضور این جمعیت درخور توجه از مخاطبان، پرخواننده بودن پایگاه اینترنتی فارسی بی‌بی‌سی و گردش علاقه و توجه گیرندگان پیام از رادیو به تلویزیون در کنار وجود اراده ای برای جهت دهی به افکار عمومی جامعه فارسی‌زبان می‌تواند از انگیزه‌های ایجاد شبکه تلویزونی بی‌بی‌سی فارسی باشد.
طبیعی است که هرگاه رسانه‌های داخلی نتوانند پاسخگوی نیازهای رسانه ای مردم باشند، رسانه‌هایی که دور از سانسور و نظارت‌های حاکمیتی فعالیت می‌کنند، توانایی افزونتری در جذب مخاطب خواهند داشت. اکنون تلویزیون بی‌بی‌سی فارسی با تکیه بر تجربه سالیان این شبکه جهانی، در پی پرکردن شکاف‌ها و تهیگاه‌هایی است که رسانه ملی در ایران ناتوان از پرداختن به آنهاست و یا نسبت به آنها بی‌توجه بوده است. به گونه ای از موسیقی می‌پردازد که صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران با آن بیگانه است. به سراغ چهره‌ها و شخصیت‌هایی در حوزه‌های گوناگون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... می‌رود که راهی به رسانه ملی ندارند. از زاویه ای به رخدادها می‌نگرد که خلاف نگاه همیشگی و یکسویه رسانه ملی است و در چنین شرایطی خرده گرفتن بر این شبکه که چرا از راه رسیده است و چرا مشتریان ما را ربوده است، حکایت عروسی را به ذهن می‌آورد که ناواردی‌اش در رقص را به کج بودن اتاق نسبت می‌داد!
بی‌گمان هر رسانه تازه ای، دریچه ای نو در برابر دیدگان ما می‌گشاید و حضورش اتفاقی فرخنده است. برای برابری کردن با آن هم باید به جای دشنام دادن و ساز ناسازگاری کوک کردن، در اندیشه بالا بردن سطح کیفی برنامه‌ها و تولیدات بود و تنوع و گونه‌گونی پیام را آمیخته به جذابیت‌های حرفه ای به مخاطب هدیه داد.
به باور من، میدان دادن به رسانه‌های مستقل و تلویزیون‌های خصوصی بهترین ابزار برای این هماوردی است. باشد که دیگر هیچگاه "دقیقاًً" نیمه شب نباشد.

۳ نظر:

  1. عروس رسانه ملی مدتهاست که تقصیر بلد نبودن رقصش را به گردن کج بودن زمین می اندازد و به خود زحمت نمی دهد که کمی آموزش ببیند و سر سوزنی نوآوری به کار ببندد.

    پاسخحذف
  2. بعیده رسانه ملی در پی رقابت با شبکه دیگری باشد. کلا رقابت در جمهوری اسلامی یعنی اینکه یا من باشم یا اینکه تو را حذف می کنم. رسانه ضد ملی هم "دقیقاً" همین دیدگاه را دارد.

    پاسخحذف
  3. پرداختن به تازه‌ها ویژگی اصلی یک رسانه است. همان برنامه‌هایی که بی‌‌بی‌سی به آن می‌پردازد و رسانهٔملی ما آنها را نادیده می‌گیرد. اما رسانهٔ ملی ما یک عیب بزرگ دیگر هم دارد و آن بی‌اعتمادی بین منبع و مخاطب است. تا زمانی که این بی‌اعتمادی وجود دارد امکان رقابت برای رسانهٔ ملی با هیچ رسانهٔ معتبر دیگری نیست.

    پاسخحذف