۱ مرداد ۱۳۸۸

تاس، پراودا و ما

دیری است که دلسوزان ملک و ملت بانگ برآورده اند که صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران اگر می‌خواهد "رسانه ملی" باشد، راهی باید برگزیند نه آنچنانکه کنون می‌رود و مرام و مسلکی باید پیشه کند نه به‌سان آنچه اینک بر آن است. اینان به خبرگزاری و روزنامه دولت نیز هشدار می‌دهند که کلان بیندیشند و خود را در دایره تنگ یک نگاه و یک جناح محصور نکنند و چتری گسترده تر برای بازتاب رویدادها و آرا و باورها برگزینند.
این رسانه‌ها که باید همه ایرانیان را مخاطب خود بدانند و بر طریقی بروند که هر ایرانی آنها را رسانه خود و جایی برای طرح باورهایش بداند، سرشار از ضعف و کاستی‌های گونه گون، یکسره از مخاطبان خود می‌کاهند و بر مشتری رسانه‌های رقیب می‌افزایند.
موضعگیری‌های سطحی و به تمامی جهت دار، خبرسازی‌هایی دور از استانداردهای حرفه ای، کینه ورزی‌هایی آشکار با اشخاص و گروه‌های فعال در عرصه سیاسی، در کنار کاستی‌های ناشی از نبود یا کمبود دانش و بینش رسانه ای، کار بدانجا رسانده است که جامعه ایرانی به مخاطب نامشتاق و بی میل این رسانه‌ها تبدیل شده است و ضریب نفوذ پیام‌های این رسانه‌ها به جای فزون شدن مدام کاهش می‌یابد آن سان که: "نایافته دم، دو گوش گم کرد".
این روزها نگاه یکسویه و جانبدارانه صداوسیما، ایرنا و روزنامه ایران نه تنها برای کنشگران عرصه سیاست و اطلاع‌رسانی آشکار است که توده مردم هم چنانکه باید به این رسانه‌ها اعتماد نمی‌کنند و اهل فن، کاهش میزان آگهی‌های بازرگانی در این گونه از رسانه‌ها را گواهی بر کم اقبالی مردم کوچه و بازار بدانها می‌دانند.
روشن است که با ادامه این روند، گستره مخاطبان کم شمارتر شده و توان اثرگذاری بر گیرندگان پیام نیز کاهش می‌یابد و چنین رسانه ای هرگاه که قصد کند در ماجرایی وارد شده و به آرایش ابرو بپردازد، چشم را هم کور خواهد کرد! این حال و روز برای نخستین بار نیست که در دنیای رسانه‌ها بروز می‌يابد و نمونه‌ها بر نادرست بودن راهی که پیموده می‌شود فراوانند. نمونه ای آشکار را دو روزی پیشتر که به تورق در کتاب "شناسنامه خبرگزاری‌های جهان" مشغول بودم، دیدم.
اتحاد جماهیر شوروی که کمتر از دو دهه از فروپاشی اش می‌گذرد و هنوز خاطره دوران جنگ سرد و دنیای دو قطبی در اذهان باشندگان کره خاک کهنه نشده است، در چنبره مرام و مسلک حزب کمونیست گرفتار بود و هر تنابنده ای که در آن دیار و در آن نظام تکانی به خود می داد، ناگزیر بود که حرکت خود را با مرام کمونیستی همخوان و هماهنگ سازد.
در چنان فضایی، "خبرگزاری تاس" برای حفظ منافع شوروی و شکل دادن به افکار عمومی همسو با خواسته‌های حزب کمونیست پا گرفت تا تصویری صلح طلبانه از این حزب ارایه دهد و به تبلیغ شیوه زندگی در شوروی بپردازد. تاس که در مسکر مستقر بود، به انتشار اطلاعات درباره دستاوردهای سوسیالیسم می پرداخت و زیان های ایدئولوژی بورژوازی را بر می‌شمرد.
این خبرگزاری از سال 1925 فعال شد و بر آن بود تا گزارش‌های دستچین شده و یکسویه غربی را بی اثر سازد و اخبار پیشرفت‌های شوروی و کمونیست‌های جهان را به دیگر کشورها برساند و در همین راستا خدمات خود را به رایگان در اختیار رسانه‌های جهانی قرار می داد و روزنامه‌های جهان سوم نیز از خدمات رایگان تاس بهره مند بودند.
نشریه "پراودا" هم به عنوان ارگان کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی یار غار تاس بود و با تیراژی میلیونی در چند دهه فعالیت خود به تبلیغ و ترویج کمونیست می‌پرداخت.
اما آیا این رسانه‌ها توانستند از نظام حاکم بر شوروی پشتیبانی کنند؟ آشکار است که "از قضا سرکنگبین صفرا فزود" و اتحاد جماهیر شوروی به آسانی فروپاشید.
انداختن همه گناه‌ها در رویارویی سرد بین دو بلوک شرق و غرب -که به فروپاشی شوروی انجامید- بر گردن رسانه‌های غربی، ساده انگارانه است و نیکوتر آنکه کاستی‌های رسانه‌های شرق نیز در این ماجرا واکاوی شود.
تحدید رسانه‌های مستقل در شوروی و حرمت ننهادن به استقلال رسانه ای، انسداد خبری و ناآگاهی ملی را در پی داشت و موجب ضعف در برابر همتایان غربی می‌شد. کمبود روزنامه‌نگار ماهر و آزاد، بی انگیزگی و بی مسوولیتی در میان روزنامه نگاران، حضور پررنگ خط مشی دیکته شده و یکسویه حزبی، تنگ نظری سران رسانه‌ها و مسوولان حکومتی و راه ندادن به ایده ها و استعدادهای تازه و مواردی از این دست، زمینه مساعدی برای جولان رسانه‌های غربی فراهم آوردند و سخن ناروایی نیست اگر بگوییم که تاس و پراودا نسبت به سی‌ان‌ان و بی‌بی‌سی، نقش موثرتری در سقوط اتحاد جماهیر شوروی ایفا کردند و بسیار دیرهنگام دریافتند که: "ای وای که بد نشد، بتر شد!".
از تاریخ باید عبرت آموخت. درست است که رسانه‌های بیگانه از ایران چهره ای را ترسیم می کنند که خود می‌خواهند اما راه هماوردی و رویارویی با آنان، یکسویه نگری، میدان ندادن به آرای گونه گون و تداوم انحصار رسانه ای نیست.
دنیای امروز را به جامعه اطلاعاتی تعبیر کرده اند که اطلاعات و رسانه‌ها در آن به نقش آفرینی شگرفی مشغولند و امروز کم و بیش نفت و قدرت‌های اقتصادی و نظامی جای خود را به اطلاعات و ابزارهای رسانه ای می بخشند و اگر تعارف را به کناری بنهیم، باید به ضعف خود در دنیای جدید اعتراف کنیم.
ما در تولید اطلاعات معتبر –کمی و کیفی- در برابر اطلاعات وارداتی به کشور کاستی داریم. ما در زیرساخت‌های ارتباطی کاستی داریم. ما در بینش و دانش ارتباطی و اطلاعاتی و فناوری‌های تازه کاستی داریم. ما به لحاظ حرفه ای در کارزار جهانی رسانه‌ها کاستی داریم. ما در داشتن روزنامه‌ها و مطبوعات برون مرزی و بین المللی کاستی داریم. مهمتر از همه آنکه ما به دلیل تمرکزگرایی در رسانه‌ها و وجود انحصارهای رسانه ای و حکومت سالاری در عرصه ارتباطی و اطلاعاتی، کاستی‌های فراوان داریم.
متولیان صداوسیما، خبرگزاری ایرنا، روزنامه ایران و ارکان و اصحاب تصمیم، از تاریخ پند می پذیرند آیا؟!

۵ نظر:

  1. حميد جان، اين عزيزان از چه چيزي درس گرفتند كه اين دوميش باشه؟!

    پاسخحذف
  2. سلام حميد آقا تفاوتهای آن چه در واقعیت رخ داده با آن چه كه اينگونه تحليل مي كنند بدون شك خيلي زياده اما دليل اينكه چنين مي گويند شايد احمق فرض كردن مردم باشد كه با وجودفيلتر بودن سايت ها ،وجود روشنفكران باعث نخواهد شد كه رسانه دروغ هر چي كه بافت مردم بگن چشم

    پاسخحذف
  3. امير حسين چيت ساز۱۰ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۱:۳۰

    سلام از اينكه وبلاگت تو اين فضا به اين خوبي به روز ميشه خوشحالم به نظرم اگر مكمل اين مقاله يه مقاله در مورد آزادي رسانه ها در جوامع ليبرالي نوشته بشه خيلي مفيده چون به نظرم ميرسه اونچه باعث تداوم وپايداري ليبراليسم شده نقد و پالايش آرا ونظرات جوامع غربي از طريق رسانه هاي آزاده
    يا حق

    پاسخحذف
  4. امروز به مدد تكنولو‍‍ژي دسترسي به اطلاعات به مراتب آسانتر از گذشته است در اين صورت تفاوت بين واقعيت و آن چيزي كه به عنوان واقعيت منتشر مي شود راحتر و سريعتر مشهود مي شود در اينجا جريان رقابت عيانتر ونزديكتر است ولي وقتي كه چيزي صرفا براي تقديس يك ايدئولوژي تاسيس و تكوين يافته هر هزينها اي به ظاهر منطقي ست

    پاسخحذف
  5. لينك اين مطلب در موج سبز آزادي با نام "حامیان رسانه‏ای اقتدارگرایان و پندهایی از تاریخ":

    http://mowjcamp.25u.com/article/id/21082

    پاسخحذف