۲۸ تیر ۱۳۸۸

فرش ایرانی و جای خالی آگاهی رسانی مکتوب

در روزگاري كه توليدات اروپا و آمريكاي صنعتي شده در قالب آگهي‌هاي بازرگاني در روزنامه وقايع اتفاقيه و در برابر چشمان طبقه نوكيسه عهد قاجار خود مي‌نماياندند، حاجي عبدالحميد كه در "دارالطباعه دارالخلافه طهران" مشغول به كار بود، پيشگام شد تا نخستين آگهي را براي كالايي از توليدات داخل كشور در مطبوعات ايران به چاپ برساند.
او در آگهي خود در وقايع اتفاقيه بهاي 4 كتاب را چنين اعلام كرد: "قرآن مجيد اعلي، دو تومان. قرآن مجيد ارزان، سه هزار و شرح كبير در دوجلد، شش تومان".
امروز اما در دوره اي به سر مي‌بريم كه نه تنها مطبوعات ايراني از وقايع اتفاقيه -كه به اجبار به مخاطبان اندكش فروخته مي‌شد- فاصله گرفته اند، كه كالاهاي ايراني نيز از مطبوعات و ديگر ابزارهاي رسانه اي براي شناساندن خود بيشترين بهره‌ها را مي‌گيرند.
در عرصه تبليغات، در كنار صاحب كالا كه به تبليغ محصولش مي‌پردازد و مخاطبي كه امر تبليغ براي اثرگذاري بر او صورت مي‌پذيرد، ابزار و رسانه مورد استفاده براي تبليغ نيز بازيگري كنشگر و موثر به شمار مي‌آيد.
در اين سطور بر آنم تا از نماد شاخص كالاهاي ايراني در سده‌هاي متمادي و ميزان بهره‌گيري عرضه‌كنندگان آن از رسانه‌هاي چاپي براي شناساندنش به مخاطبان سخن بگويم. از فرش دستباف ايران كه با پيشينه اي بيش از 2500 سال، در كنار همه ويژگي‌هاي هنري، فرهنگي و تاريخي خود، امروز به عنوان عامل اشتغال مستقيم و غيرمستقيم چند ميليون ايراني سهمي شايسته در حوزه اشتغالزايي و جايگاهي ارزنده در ميان صادرات غيرنفتي كشور دارد.
فرش دستباف ايران با همه ارزش‌ها و ويژگي‌هاي خاص خود در كنار پسته و خاويار به عنوان نماد برجسته ايران، نياز به آگاهی‌رسانی و تبليغات دارد و براي ماندگاري و گسترش بازار -چه بازار داخلي و چه خارجي-، بايد از همه ابزارهاي تبليغي بسته به ميزان اثرگذاري آنها بهره بگيرد.

امروزه با آنکه در عصر اینترنت و ماهواره به سر می‌بریم، هنوز رسانه‌های چاپی نقشی انکارناپذیر در اطلاع‌رسانی به افکار عمومی را برعهده دارند و سوا از ارزش‌گذاری نسبت به دیگر رسانه‌ها و ابزارهای تبلیغاتی، باید جایگاه درخور توجهی برای مطبوعات در حوزه آگاهی بخشی به جامعه در نظر گرفت.
رسانه‌های مکتوب افزون بر کم‌هزینه بودن، دسترسی افزونتری را برای مخاطبان مهیا می سازند و به ویژه در کشور ما که شبکه‌های ماهواره ای با محدودیت رو به رو هستند و اینترنت نیز با سرعت پایین و دسترسی دشوار، حال و روز مناسبی ندارد، باید سهمی جایگزین ناپذیر را برای مطبوعات در نظر گرفت.
از سوی دیگر اطلاع‌رسانی و تبلیغات را باید به‌سان مجموعه ای گسترده با مخاطبانی گونه‌گون دید که برای جذب آنان بهره‌گیری از همه ابزارهای متنوع و مکمل ضروری است و دل بستن به یک شیوه یا ابزار تبلیغاتی نباید به معنای چشم پوشی بر دیگر روش‌ها باشد.
همچنین در ضرورت دست یازیدن به آگاهی‌رسانی به شیوه مکتوب، باید در نظر داشت که برای تبلیغ، سه حالت پیش روست: نخست آنکه تبلیغ به قصد تهییج و ترغیب مخاطب صورت پذیرد، دیگر آنکه تبلیغ با نیت تکرار و یادآوری در ذهن مخاطب به انجام برسد و سوم آنکه تبلیغ با هدف اطلاع‌رسانی صورت ببندد.
بی‌گمان در شکل سوم، رسانه‌های چاپی نقش شایسته‌تری ایفا می‌کنند و توان بیشتری در آگاهی‌رسانی و دانش افزايي ژرف و پیوسته به مخاطبان را دارا هستند.
با این انگاشته‌ها، پرسش اینست که برای شناساندن فرش دستباف ایران، تنوع و گونه‌گونی آن، کیفیت و اصالت آن، پیشینه و نام پر اعتبار آن و ارزش‌ها و برتری‌های آن تا چه اندازه از رسانه‌های چاپی استفاده می‌شود؟
پاسخ به هیچ روی دلگرم کننده نیست.
برای کالایی که با پیشینه ای 2500 ساله، باری سترگ از تمدن و هنر و فرهنگ را بر دوش می‌کشد و سهمی درخور توجه در اشتغالزایی و اقتصاد ملی دارد، انگشت شمارند نشریاتی که به آگاهی‌رسانی مشغولند.
سوا از دو نشریه "هالی" و "گره" که در عرصه بین المللی منتشر می‌شوند و مخاطبان عمده ای در داخل کشور ندارند -و البته تنها مختص فرش ایرانی هم نیستند-، تنها اندک نشریاتی هستند که به فرش دستباف ایران می‌پردازند.
بوده اند نشریاتی که آمده اند و پیش از آنکه جایی در ذهن‌ها باز کنند، خیلی زود رفته اند و اندکند آنها که افتان و خیزان در این راه باقی مانده اند.
"فصلنامه فرش دستباف ایران" که حاصل تلاش اتحادیه صادرکنندگان فرش ایران است، تاکنون با چند درنگ و دگرگونی، نزدیک به 30 شماره را گاه به گاه به مخاطبان رسانده است که با بهایی گران و کیفیتی مطلوب بیشتر به جنبه اقتصادی و صادراتی فرش توجه دارد و نمی‌توان برای آن مخاطبانی عام درنظر آورد.
"فصلنامه نقش و فرش" هم که حاصل دغدغه‌های بانوی پژوهشگر فرش ایران است، با انتشاری نامنظم تاکنون کمتر از 15 شماره به صورت تک‌رنگ داشته است که بیشتر بر جنبه هنری فرش ایران پای می‌فشارد.
"گلجام" نشریه ای علمی- پژوهشی است که از سوی انجمن علمی فرش ایران کمتر از 10 شماره آن بیرون آمده است و مخاطبان خود را تنها از میان دانشگاهیان و پژوهشگران می‌یابد.
"دنیای فرش" هم که پیش از این به صورت مکتوب انتشار می‌یافت، دیرگاهی است که اینترنتی شده و فضای سایبر را به عرصه مکتوب ترجیح داده است و "روزنامه فرش دستباف ایران" هم که ستونی با مخاطبانی نه چندان گسترده در روزنامه ای با شمارگانی اندک -جهان صنعت- بود، دیگر انتشار نمی‌یابد.
در این میان شاید بتوان بیشترین و بالاترین سهم را در عرصه اطلاع‌رسانی مکتوب برای فرش دستباف ایران از آن "قالی ایران" دانست که با همه فراز و نشیب‌ها و افت و خیزها توانسته است بیش از 80 شماره دوام آورد که البته بیشترین حجم صفحات آن را آگهی‌ها پر کرده اند و با نشریه ای آگاهی‌رسان و پرمخاطب فاصله بسیار دارد.
بهره فرش دستباف ایران با همه ارزش‌ها و ویژگی‌هایش از رسانه‌های تخصصی مکتوب همین است و بس! اندک نشریاتی که مخاطبانی کم شمار و محدود –آن هم تنها در میان دست اندرکاران این بخش- دارند و توانی در آگاهی‌بخشی و جذب افکار عمومی جامعه را دارا نیستند.
آیا بهره نبردن از توان و نیروی تبلیغی و آگاهی بخش رسانه‌های مکتوب در شناساندن فرش دستباف ایران به افکار عمومی و مشتریان بالقوه این کالا رواست؟

۶ نظر:

  1. کار چو از دست رفت، آه ندامت چه سود؟!

    پاسخحذف
  2. سلام بر عزیز صاحب دردم

    تو صاحب درد بودی ناله سر کن ناله سر کن...
    خبر از درد بی دردی نداری!

    مطلب مهمی است. و اشاره به کمبود وحشتناک و مخاطره آمیزی دارد که هر چه می گذرد آثار و تبعات مخرب آن بیشتر و بیشتر خودنمایی می کند.
    یکی از موهبت های بزرگ خداوندی درد است. درد نشانه بیماری است. درد باعث این می شود که انسان متوجه عضو معیوب، آسیب دیده و یا بیمار خود شود و تلاش کند تا با رفع بیماری به تندرستی و سلامت جسم و جان دست یابد. همین احساس در صورتی که به هر دلیل در انسان شکل نگیرد نیز خود یک بیماری بشمار می رود. تا آنجا که گفته اند هیچ دردی بزرگتر از بی دردی نیست.
    مشکل اساسی در بحث رسانه های مکتوب ناشی از سرمایه گذاری های مادی ای است که در این راه ناگزیر باید تامین گردد. حیات و بقای نشریات تنها از طریق آگهی امکان پذیر است و فروش نسخه های نشریه به هیچ وجه پاسخگوی هزینه های تولید و نشر نیست. بنابر این در صورت عدم تامین هزینه نشریات از طریق جذب آگهی بناچار شاهد افت کیفی، افت کمی، بی انضباطی در تاریخ انتشار و در نهایت توقف انتشار آن خواهیم بود.
    موضوع فرش دستباف یکی از پدیده های فرهنگی و هنری کشور ما و شناسنامه دوم ملت است. مخاطبان و مصرف کنندگان این کالای هنری را همواره اقشار مرفه ، سلاطین و امرا تشکیل داده اند. همین طبقه بوده اند که موجبات نشر کتاب های گوناگون را در این باره باعث گردیده اند. بهترین نمونه های فرشهای ایرانی همچون نمونه های ارزشمند مینیاتور، میراث تلاش و توجه سلاطین و صاحبان قدرت بوده است. در کشور ما و در طول قریب به سی سال گذشته بدلیل تعلیماتی که در آن تجمل و زندگی تجملی به عنوان ضد ارزش معرفی گردیده مخاطبان اصلی این کالا روز به روز رو به کاهش نهاده اند. از دیگر سو متولیان حفظ و حراست از فرهنگ که تا پیش از این از میان همان طبقات در مصادر امر قرار داشته و جنبه های هنری آن را مورد تاکید قرار می دادند جای خود را به مدیرانی دادند که افق دید محدود آنان مانع از این شده است تا به حفظ ارزشهای هنری قالیبافی ایران به عنوان یک ضرورت فرهنگی و میراثی ارزنده نگاه کرده و در جهت آن تلاش و تفکر کنند.
    باقی می ماند قشر متوسط و پایین اقتصادی که نه تنها بدلیل قیمت قهرا خریدار این کالا نیستند بلکه نیاز معمول و کاربردی ایشان و محدودیت های اقتصادی آنان ملاک توسعه کمی و کیفی برنامه های فرش کشور قرار گرفته است.
    بهترین نمونه های هنرمندانه چوبی، سفالین و آبگینه ها تا پته دوزی ها و قلمکارها و خاتم ها، همگی به سفارش توانمندان صورت وجود بخود گرفته اند. نشانه های اثرگذاری توانمندان را در بسترها و شاخه های هنری مختلف از جمله شعر و ادب و حتی صنعت شاهدیم.
    در این بین و با توجه به کاهش اقبال توانمندان به خرید و در نتیجه پشتیبانی از این کالای هنری، نقش ناکارآمد دستگاه های متولی و بی توجهی آنان به سیر نزول و افول هنرهای ملی از همه اسفناک تر است.
    وضعیت رسانه های مکتوب بهترین شاخص برای تعیین جایگاه هنر قالیبافی و صنایع دستی ما است. این هنرها که روز به روز شاهد مرگ یکی از آنها هستیم نیازمند سرمایه گذاری و اهتمام دولتمردان در حفظ و توسعه آنها است.
    مرگ هر یک از این رشته ها و نابودی آن در واقع جدا شدن پاره ای از وجود فرهنگی کشور و ملت ما است. نشانه های تمدنی این مردم همین آثار است. مرگ عزیزان سوزنده و دردناک است. درد فراق ما را متوجه بیماری دوری و قهر کرده و به اطرافیانمان متوجه می کند تا آنان را دوست داشته باشیم و ÷یش از اینکه بر از دست دادنشان نالیده و بگرییم از فرصت زنده بودنشان برای مرافقت و مباحثت سود بجوییم.
    هنر نیاز بشر است نیازی به مراتب بالاتر و مهمتر از آب و نان. و حفاظت از ارکان و استوانه های فرهنگ و هنر نیز نیازمند دردمندی و ابتلای به درد فرهنگی است. دردی که باید در دستگاه های متولی نشانه های آن را بتوان دید و آثار آن را بتوان در عملکردها شاهد بود.
    طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک
    چو درد در تو نبیند که را دوا بکند!؟

    پاسخحذف
  3. لینک این مطلب در سایت اطلاع رسانی فرش ایران هم قرار گرفته است:
    http://www.carpetour.com/fa/part.asp?p=2013&AID=18967

    پاسخحذف
  4. مطلبت از دو جهت عاليه:
    ا. هشداري براي متوليان فرش دستباف!
    2. اطلاع رساني همه دست اندركاران فرش درخصوص آمادگي براي انتشار يك مجله جديد!

    پاسخحذف
  5. حضور یک نشریه اطلاع رسانی قوی فرش برای هر چه پر نشاط کردن فضاوگرم کردن تنور فرش کشور به شدت احساس می شود. انجام شود خوب است.

    پاسخحذف
  6. آیا بهره نبردن از توان و نیروی تبلیغی و آگاهی بخش رسانه‌های مکتوب در شناساندن فرش دستباف ایران به افکار عمومی و مشتریان بالقوه این کالا رواست؟
    این سئوال بجایی است، اما برای جواب دادن به این سئوال باید ابتدا نکات مبهم نهفته در آن را روشن کرد.
    - فرش دستبافت ایران کالایی تجاری است یا هنری یا کالایی با هر دو ویژگی؟ ناگفته پیداست که برای تبلیغ و آگاهی‌رسانی هر کالایی باید ویژگی‌های آن کالا را شناخت و بر اساس آن، شیوه‌های تبلیغی را تنظیم کرد.
    - افکار عمومی، همان مشتریان بالقوه، چه ویژگی‌هايی دارد؟ واضح است که برقراری ارتباط با جامعهٔ مخاطب در یک فرآیند تبلیغاتی بدون شناخت ویژگی‌‌های افکارعمومی آن جامعه میسر نمی‌شود. جامعهٔ مخاطب در این حوزه چه نسبتی با رسانه‌های نوشتاری دارد؟
    - مشخصات توان و نیرو برای فعالیتی تبلیغاتی و آگاهی‌بخشی به جامعهٔ مخاطب چیست؟ این توان ونیرو باید از سوی چه کسانی تامین شود؟ چه کسی مسئول است؟ دولت، اصناف، انجمن‌های علمی و پژوشی در این خصوص چه مسئولیتی دارند و چه اندازه پاسخگو هستند؟
    - متولی فرش دستبافت ایران کیست؟ به گمانم پیش از برنامه‌ریزی برای هر نوع فعالیت تبلیغی باید این موضوع را مشخص کرد.

    پاسخحذف