سپهر سیاست در ایران با برگزاری دوره دهم انتخابات ریاست جمهوری انباشته از امواج شایعه شد. انبوهی از رخدادها و تنشهای سیاسی که مجالی برای عبور از مجراهای رسمی اطلاعرسانی نمییافتند و مخاطبانی که جوینده اخبار تازه بودند، بازار شایعه و خبرهای غیر رسمی را رونق بخشیدند.
در نبود رسانهای فراگیر و جامع برای آگاهیرسانی همگانی و در حالی که صدا و سیمای کشور توان و یا تمایلی در اقناع افکار عمومی و پاسخگویی به میل دانستن و بیشتر دانستن مردم نداشت، این کلاغهای شایعه بودند که از یکی به چهل تا میرسیدند و کاهها بودند که به کوه بدل میشدند. از کار افتادن سامانه پیامک، مایه آن بود تا ایمیلها، پایگاههای اینترنتی و وبلاگهای دورمانده از فیلترینگ و یا رویتپذیر از دریچه فیلترشکنها در کنار گپ و گفتهای شفاهی و گردش پیامها به شیوه دهان به دهان، ابزار زایش و پرواز کلاغهای شایعه باشند.
به هر روی رخدادی بزرگ در ایران رخ نموده بود و پیامدهای آن خارج از گمان شهروندان و کارداران در حال وقوع بود. اهمیت این رویدادها در کنار ابهامی که به علت کمکاری و کژکاری صدا و سیما و نیز تنگنای پدید آمده برای دیگر ابزارهای اطلاعاتی و ارتباطی همچون مطبوعات وجود داشت، جامعه را پذیرای شایعات میکرد.
"اهمیت" و "ابهام" دو بال توانمند برای پرواز کلاغهای شایعه هستند و در موضوع دهمین انتخابات ریاست جمهوری این دو بال به خوبی در کنار هم قرار گرفتند. از سویی افکار عمومی جامعه نسبت به رویدادهای مربوط به انتخابات حساس شده بود و فرجام این رویدادها را پیگیری میکرد و از سوی دیگر از مجراهای رسمی اطلاعرسانی خبرهایی به هنگام، مستند و روشن دریافت نمیکرد و یا به این منابع خبری باور و اعتماد نداشت.
صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در این مدت یا به طرح ادعا به جای واقعیت میپرداخت و یا با توسل به تکنیک "پاره حقیقتگویی" تنها به انتقال بخشی از خبر دست مییازید و بر بخش دیگر آن چشم میپوشید. این رسانه با آنکه میتوانست با هوشمندی سد راه شایعات و نقل قولهای کذب شود، تنها در پی روشن شدن درستی یا نادرستی یک شایعه از میان انبوه شایعات میرفت و خود به عاملی برای افزایش ابهامات تبدیل میشد.
برای نمونه به جای آگاهیرسانی کامل و همه جانبه درباره رویداد حمله به کوی دانشگاه تهران و موشکافی آن تا آشکار شدن هویت و جایگاه پرده دران حریم دانشگاه، تنها به کشف و بازشناسی یکی از دانشجویانی که گفته میشد در آن حادثه جان باخته است بسنده کرد و با اعلام زنده بودن همان یک نفر رسالت خود را پایان یافته دید و به این شیوه خود به شایعات دامن زد. دیگرانی هم که از این حادثه چیزی نشنیده بودند پیگیر ماجرا شدند و موج اخبار مربوط به کوی دانشگاه محافل گوناگون را فراگرفت.
شایعه بینیاز از سند و برهان تکثیر میشود و تنها در صورت وجود اهمیت و ابهام در یک موضوع، با سرعتی شگفت انگیز به مخاطبانی ناهمگون و پراکنده میرسد و مردم در هر زمان و هر جامعه ای آماده دریافت و پذیرش آن هستند.
شایعه کسی را قانع نمیکند بلکه چیزی را که همگان حاضر به پذیرش آن هستند انتقال میدهد و آدمیان بدون واکاوی صحت و سقم آن در انتشارش همکاری کرده و گاه از آن به صورت ابزاری سیاسی برای تنشزایی در جامعه بهره میبرند. ژودیت لازار بر این باور است که شایعه، بیان نگرانیها و اضطرابهای بخشی از مردم در برابر فریب اطلاعاتی است.
با چنین انگارههایی، دور از ذهن نیست که در فضای ناآرام پس از انتخابات، هر ساعت خبر از حصر خانگی نامزد اصلاحطلبان شنیده شود، از اظهار نظرها و نامه نگاریهای چهرههای نامدار عرصه سیاسی سخن به میان آید، درگیری و تجمعی تازه نقل محافل شود، آمار کشتهها و مجروحان کاسته و افزوده شود، از بازداشتهای پیاپی خبر برسد و… که ممکن است پس از چندی نادرستی پاره ای از آنها آشکار شود.
طبیعی است که مردم خواهان اطلاعات درباره رویداد مهمی چون سرانجام انتخابات باشند تا نگرانیهای خود را فروکاهند و وقتی اخبار کامل و موثق کمیاب باشد و سانسور بر فضای اطلاعرسانی فرمان براند، اشتهای رو به فزونی مردم را شایعات پاسخ میگویند.
هنگامی که وسایل ارتباطی محدود و در کنترل باشند و رسانه ملی نیز به یکسونگری شهرت یافته و ناتوان از اقناع مخاطبان باشد، نمیتوان پرواز کلاغهای شایعه را مانع شد که: هرچه سانسور شدیدتر، شایعه افزونتر.
در رویارویی با شایعه، باید مشکل را از میان برداشت و باید ابهام زدایی کرد. با تکرار مکرر اینکه "فلان شایعه کذب است"، تنها شایعه تکرار میشود و واکنشهایی پیشبینینشده در پی خواهد بود.
مردم میکوشند تا به هر روی به اخبار دسترسی یابند و وقتی راه هموار نباشد، شایعه جانشین خبر میشود. پس برای هماورد شدن با شایعه، تنها یک راه وجود دارد و آن اطلاعرسانی شفاف و همه جانبه است. آگاهیرسانی بههنگام، فراگیر، دور از جانبداری و یکسویه نگری و همراه با نقد و تحلیلهایی همه جانبه که اعتماد از کف رفته را به مجاری ارتباطی رسمی بازگرداند.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
اينها خودشان شايعه را عمدا مي سازند و دامن مي زنند تا مردم واقعيت را باور نكنند. مثل ماجراي چوپان دروغگو بشود. هي صداوسيما و روزنامه هاي جناح راست از دستگيري و ... خبر مي دهند تا آستانه تحريك احساسات مردم بالا برود و ديگر آشوب به پا نكنند!!
پاسخحذفما جوجه کلاغانی سپیدیم که حقیقت را تا ابد فریاد خواهیم کرد.
پاسخحذف----------------------------
با " نوش جان دخترم سارا ! " به روزم !
شاید یکی دیگر از دلایل شایعه سازی ها وجود خبرگزاریها و رسانه هایی باشد که حتی با وجود به یدک کشیدن نام دولتی و رسمی، خود در پروردن تیترهای قابل تکذیب ید طولایی دارند و هیچگاه ابا نمی کنند که صدقشان و حرفه ای بودنشان زیر علامت سئوال باقی بماند!
پاسخحذف